اختصاصی انطباق – سرویس فرهنگ و هنر : طنز، تراژیک، تاریخی و اجتماعی حاصل عملکرد فردی است که ساعتخوشی را زمانی برای مردمی رقم میزد که پاورچین به سمت نقطهچینهایی میرفتند که خطممنوعه بود و نمیخواستند مانند اهالی برره سرشان گرم ندانمکاریها باشد و قهوهتلخ قجری سرنوشتشان، ولی سرانجام با هیولاهای دوهزارچهره زندگی گرفتار مصائبی شدند که باغگیلاس رویاهایشان را دچار زمستانسخت و زمینسوخته کرد.
مردم فعالیتهای این فرد از اهالی هنر را همواره با رنگ و بوی سیاسی همراه میدیدند ولی گاهی در این مسیر به سمت چپ و راست منحرف میشد و تماشاگران این صحنهها را از بیرون گود میدید؛ هرچند که هنرپیشه مسابقهبزرگ دورهمی امثال فریاد “ما همه با هم هستیم” را سر میداد ولی مردم او را در باغ مظفر و همتای دراکولا و زالو الصاق میکردند.
مهران مدیری قصه ما سالهاست در هنرهفتم جاخوش کرده بود و مردم هم با همه بازیهای در حاشیهای که داشت او را شیرفرهاد در نظر میگرفتند ولی ناگهان مسعود شصتچی شد و مرد هزار چهره!
مدیری در اعتراضات امسال و در همان روزهای ابتدایی ناگهان فیلمی منتشر کرد که سراسر اعتراض به نفع مردم بود و پس از اندکی نیز در خبری که شائبهدار بود گفتند این اهل هنر از ایرانی که در آن ممنوعالخروج بود، خروج کرد و به کشورهای دیگر رفت.
در این بین رسانههایی که فرمان تطهیر و تخریب افراد را به خوبی اجرا میکنند آبروی داشته و نداشته او را بردند و بولتنهای وابسته به نهادهای خاص در مطلبی وی را یک قمارباز ورشکسته که به خاکسیاه نشسته و زندگیاش را بر باد داده است معرفی کردند.
اما اندکی نگذشت که ناگهان خبر آمد مهران مدیری که خودش از مرزها به صورت قانونی رفته، خودش هم بازگشتهاست؛ مرزهایی که به روی او بسته بود هم برای رفتن مشکلی درست نکرد هم برای برگشتن که این موضوع اندکی برای مردم جای سوال داشت.
بعد از ورود مدیری به کشور شائبات فراوانی درباره او مطرح شد؛ شائباتی از رنگ بازی با ورق او به نفع نهادهای امنیتی برای “کُت کردن” علیکریمی! ملیپوشی که امروز در آن طرف مرزها به معترض و معضلی برای نهادهای خاص تبدیل شدهاست.
پس از این شائبات واکنشهای متفاوتی از جانب مردم و نزدیکان مدیری به ویژه پسر وی بازنشر شد ولی مردم دیگر حتی به دادسرا احضار شدن او را نیز باور نداشتند و در محافل خصوصی میگفتند برای سفیدنمایی او فیلم حضورش در دادسرا را منتشر کردند. موضوعاتی که چقدر صحت داشت مشخص نیست و واکنش رسمی نیز به آن داده نشد.
مهرانمدیری در افق محو بود تا اینکه خبر آمد در یک فیلم مشغول فعالیت است.او در فیلمی که با نام اولیه “تابستان همان سال” کلید خورده و در حال حاضر به “همچون در یک آینه” تغییر نام یافته است و همین تغییر نام هم گویا بیارتباط با اعتراض شهریور ۱۴۰۱ نیست، با بودجه سرمایهگذار بخش خصوصی جلوی دوربین رفته و مهران مدیری نقش یک آینهبین و رمال را در آن بازی میکند.
اینکه شومن پوکرباز ما در این قمار تا چه حد در زمین مردم بازی میکند مشخص نیست ولی بیشک میداند دستخوب همیشه به داشتن شاه و سرباز نیست و تکهایی نیز هستند که در کنار هم میتوانند حاکمکُت کنند و تاج از سر شاهی بیندازد که سالهاست حکومت میکند حتی اگر مهرانمدیری باشد و برای توجیه اقداماتش و درحاشیه بردن آنچه بر مردم گذشت با قلبییخی و بخاطر جایزهای بزرگ، عطسه کند و بگوید :”دیگه چه خبر”” شوخیکردم”.
مطلب شما عقده گشایانه بود. معلومه یه عرزشی اینو نوشته که خیلی دوست داره وانمود کنه مدیری با حاکمیته تا هواداراش هم با حاکمیت بمونن. اما هواداران مهران مدیری اونو می شناسن و هوش و استعداد و درستکاریش رو باور دارن. مدیری با مردم بود با مردم ماند و با مردم هست. دروغ سفر به دوبی وقتی معلوم شد که مشخص شد سفر او نه به دوبی که به اتریش بوده. در هنگام خروج ممنوع الخروج نبوده با اینکه تسنیم خبر را طوری تنظیم کرد که به نظر برسد اما واقعیت این است که مدیری وقتی در سفر خارج بود ممنوع الخروج شد. بلیت رفت و برگشت به اتریش را مدت ها قبل از اعتراضات تهیه کرده بود و ربطی به اعتراضات نداشت و به طور قانونی در موعد مقرر وارد کشور شد. بازی کردن فیلم با سرمایه خصوصی هم به معنی کار کردن برای حکومت نیست که اگر این طور بود سایت شما حکومتی تر و رسانه حکومت باید قلمداد شود. خوب است خود کریمی هم شایعه دروغ ربایش را که امثال شما سایبری های حکومتی منتشر کرده بودید، تکذیب کرد و گفت این داستان برای تخریب مدیری توسط سایبری ها ساخته شده و امثال شما را لو داد.شاید در جریان نیستید که لو رفته اید و دوباره آن داستان دروغین را در متنتان تکرار کردید و برحکومتی بود خود تاکید دوباره کردید. رسانه آشغال مزدور سایبری خود فروش حکومتی. ما ارزومند موفقیت همیشگی مهران مدیری هستیم. خوشحالیم که کار می کند و هنرش برای مردم ادامه دارد و شما نتوانستید هیچ گهی بخورید و نتوانستید ممنوع الکارش کنید و نتوانستید فراریش بدهید و نتوانستید خانه نشینش کنید چون از عکس العمل مردم ترسیدید. مردم پشت او هستند و شما می ترسید. از عمرتان کم شود بر عمر او اضافه شود و شما بسوزید و حرص بخورید و همواره در آتش حسد باشید.