• امروز : جمعه - ۷ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 18 - شوال - 1445
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024
16
مطالعات فرهنگی ایرانی :

خانواده ما ، عرصه چالشها

  • کد خبر : 15493
  • 22 اردیبهشت 1402 - 14:02
خانواده ما ، عرصه چالشها
مدرنیته با حذف اگاهی الهی که تنها آگاهی و علم مطلق دارای احاطه بر آفربنش انسان وجامعه انسانی است ، اولین فاجعه تربیتی غرب را پایه ریزی کرده است

یادداشت انطباق- احمد میراحسان: در این مقاله موضوع نقد مداخلات دولت های ظالم مدرن کمونبستی ، نازیستی یا لیبرال برای انحلال خانواده و سرپرستی کودک و‌عدم صلاحیت حکومت های مدرن در نفی حقوق والدین و نقش منفی شان در حمایت ازحقوق کودکان مطرح و به طرح اسلام در تربیت و دفاع از حق کودک اشاره شده است.

این سخن به معنی آن نیست که در جامعه کنونی ما انواع ستم بر کودکان نمی رود . و والدین جاهل و بی سواد خواسته و ناخواسته کودک آزاری نمی کنند . و والدین ثروتمند و تحصیلکرده با روش افراطی در وانهادن تربیت کودکان سرنوشت شان را به بازی نمی گیرند و به جای انسان خردمند ، مستقل ، سرشار از حس دوستی و معرفت‌فرد بیمار و روان نژند تحویل نمی دهند.

باید فاصله عظیم تربیت انسان تراز قرآن و رفتارهای جاهلانه و ستمگرانه ما را اعتراف کرد و نیاز حتمی به حمایت از حقوق کودک راطبق حقایق مؤکد الهی پذیرفت .اما حقیقت آن است این امر در یک جامعه عدل جهانی با رهبری اهل عصمت راه حل غایی خود را پیدا می کند و تا آن زمان باید تلاش کرد به جای بی اعتنایی با اسیر غرب و شرق شدن عناصر نیرومند اصول تربیت عقلاییذو الهی را به کار زنیم تا والدین و کودکان ، هر دو مشمول اصلاح روحی و اخلاقی قرار گیرند .

پس همه حرف بر سر آن است که رها از نقد و بیان کاستی نگرش افلاطونی و مدینه فاضله و اتوپیایی وسپردن تربیت کودکان به حکومت فیلسوفان ‌وجدا کردن شان از خانواده ، و گذشته از مداخلات دولت قرون وسطایی کلیسایی و انکیزیسیون منفور ، امروز در جامعه مدرن مداخلات حکومت های کنونی در خانواده تا کجا پذیرفتنی است و آیاداین دولتها صلاحیت مداخله دارند؟

کدام دولت ؟دولت استعماری و پسا استعماری؟ دولت سرمایه داری جهانی و کشتارگر کودکان جهان و انسان ها ؟دولت نظام بردگی آمریکایی و ستم بر سباهان و کودکان آفریقا و آسبا و آمریکای لاتین ؟دولت کمونیستی؟ دولت نازبستی وفاشیستی ؟، دولت هیتلری و استالینی ؟ دولت ریگان و بوش و کلینتون و ترامپ و بایدن و سارکوزی و مکرون و جانسون و بلر و کشورهای مفلوک پیرامونی ؟

دولت های که وحشیانه ترین رفتار را در دوران بزرگ شدن همین کودکان سفید و سیاه در دنیا با انسان ها صورت میدهند؟و کودکان جهان راتکه تکه می کنند ؟فریب دولتهای غربی فقط دیوانگان و جاهلان و خود فروختگان‌ و روشنفکران نوکر صفت بی سواد جهان سومی را در خصوص نمایش حمایت از حقوق کودکان ، همراه می کند .

دولت های غرب و شرق ، کودکان را ابزارهای احتماعی فردای خود و خادمین اقتصادی و فرهنگی و علمی و کاری ی حاکمیت خود و سیاست های ضد بشری و استثماریدو نیروی برده سرمایه سالاری لیبرال یا دولتی ، می خواهند.و نیز در مقام سربازان تجاوز جهانی به ویتنام ، لائوس ، غنا ، سومالی ، افغانستان ، عراق ، سوریه ، بولیوی ، وسلطه بر اکناف جهان و….

این دولتها با زور کودکان خود و جهان رادچار تربیت فاسد ، هرج و مرج جنسی ،ازار و تجاوز می کنند . ازادی زنا و لواط ، گریز از پاکی روح و تقوای الهی ، لذت طلبی حیوانی ، تربیت داعشی و دنیاگرا ونفس پرست ، با قلوبی تهی از مهر و سنگ دل نسبت به والدین و درنتیجه همه انسانها ، جاسوس در خانه ، بی اعتماد به پدر و مادر که به او می آموزندذبزرگتر او حکومت است!!!حکومت ترامپ و مکرون و نتانیاهوو حکومت خونریز و و زنا و قمار و تجاوز جنسی

اگر واقعا شیوه تربیتی غرب کارامد بود ، ما چنین جهان مدرن و کودکان بزرگ شده ی مدرن و دنیای سرشار از جنایت و افسردگی و طلاق و الکلیسم و غلبه شهوات و فساد و بی خردی و بیرحمی نداشتیم که کودک بزرگ شده تنها برای فرمانبری و نیروی کار نظام تجاوز جهانی پر تبعیض پرورده می شود تا تمام عمر مسخ شده کار کند وهیچ چیز حالیش نباشد .نظام ملی و بین المللی مدرن ، نظام فریب و اغواو نهاد بردگی ملل پیرامونی است

هرگز این واقعیت دلیل صحت جهالت داخلی ما نمی شود که نام اسلام داریم و جز مؤمنان حقیقی ، اثری از رفتار و تربیت اسلامی کودکان در خود سراغ نداریم و تربیت پیشنهادی پاکان و راسخان عالم معصوم در هدایت قرانی را به کار نمی گیریم و کودکان اسیر جهل و هرج و مرج دولتی و ندانم کاری های والدین و آموزش و پرورش و …هستند و حمایتی از انها در مقابل انواع خشونت صورت نمی گیرد . به هر رو این مقاله قصد توجیه عدم رعایت حقوق الهی کودک در جامعه ما را ندار وقصد ندارد نافهمی و جهالت و خشونت ما را توجیه کند . بلکه اثبات می کند در نظام واقعا عادلانه الهی حقوق کودک مراعات خواهدشد .

شب پیش از نوشتن این یاد داشت در فضای صمیمانه فامیلی بحثی در باره حقوق کودکان و نوجوانان در گرفت و بر خلاف همیشه من شنونده ای بودم و سخن نگفتم . با وجود رشته محبت بین ما همواره گفتگوهای پایان ناپذیر ، در باره موضوعات اجتماعی ، فرهنگی، اقتصادی و بیش از همه موضوع های سیاسی جهانی در خانواده و فامیل وجود دارد .
در خانواده ما انواع دیدگاه ها و مواضع ، چالش های جدی بر می انگیزد . و هنوز هدف شیطانی گسست خانواده ها که رویای شیطنت بار قدرتهای نابودگر وحدت ملت ماست ، میان ما با همه تعارض دیدگاه ها اتفاق نیفتاده است .
این بار به دلایلی هسته از تکرار یک جدل بی حاصل بودم و حوصله بحث نداشتم . تکرار جدل و حرفهای صدبار تکرار شده هم صفایی ندارد و سکوت را برای اولین بار ترجیح دادم . هرکس چیزی می گفت و عزیزی در باره نوه دوست داشتنی اش حرف زد ونقش برتر دولت ونظارت تربیتی حکومتی اروپایی برابر خشونت خانوادگی در غرب و آموختن به کودکان که از حقوق خود دفاع کنند.تذکر فرزند پسرش به مادرش که حق ندارد با صدای بلند با او سخن بگوید و دعوایش کند و عزیزی دیگر از دوستش و سجایای اخلاقی و دانش او حرف زد ،که با وجود جوانی اش ، نماینده ی سازمان ملل در حوزه افغان های مهاجر در ایران است . وگفت بارها در باره مسایل ایران می گوید خیال نکنید در غرب ، مأموران نظم و پلیس به سرکوب معترضان دست نمی زنند . اما این بار که به لاهیجان سفر کرده بودند صحنه ای بشدت متأثرش نمود و وقتی در تفرجگاه گرد استخر طبیعی که وسط شهر قرار دارد پیاده روی می کردند ، سه خانم مأمور به دختر جوانی که روسری نداشت تذکر دادند و دختر نپذیرفت و زنان انتظامی به مردانی بدون لباس پلیس خبر دادند و دخترک از مردان عکس‌گرفت که منجر به جلوگیری مردان وگریز دختر و تعقیب او شد و دخترک به وضع بدی روی زمین کشیده شد و این صحنه منجر به بد شدن حال دوست ایتالیایی او ، مأمور سازمان ملل گشت و ….خوب اثر این مشاهده حدس زدنی است .
نسبت به هردو گفته نظر مبسوطی داشتم و می دانستند چه خواهم گفت اما احساس بیهودگی بخث مکرر میکردم و میلی به گفتگو نداشتم . غالبا این سخنان منجر به جدل و مباحثات تندی درون خانواده می شود….
ساعت پنج صبح نتوانستم به سکوتم ادامه دهم و تصمیم گرفتم فکر و حسم را به مقاله ای عمومی بدل کنم .
+++++
دو موضوع بیان شده نشانگر چالش های بالقوه و بالفعل درون بسیاری از خانواده های ایرانی است . حال پرسشم آن است که ابعاد این چالش ها چیست و تحت چه نظمی می شود دسته بندی شان کرد و تکلیف چیست ؟باید هر گفتگویی را رها کرد ؟ باید گفتگو راتخریم کرد ؟باید گسست را پذیرفت ؟ایا رخداد چالشها اتفاقی است ؟ایا خانواده ایرانی در معرض توطئه ای پنهان قرار دارد ؟ایا اندیشه تو طئه توهم است و رخداد گسست ناگزیر است ؟ایا چالش درونی خانواده آینه چالش درون جامعه نیست؟ چگونه باید این چالش ها را در پرتو خرد اداره و به نیروی روشنگری ملی بدل نمود؟
+++

چالش های امروزی جامعه ایران ، گوناگون است . اما مهمترین وجه این چالش ها پیوند خورده است با موقعیت کنونی ایران که موقعیت آینه ای است . ما دیگر نه در وضعیت لبه ای و آستانه ای و موقعیت گذار از جامعه سنتی به مدرن ، بلکه وضعیت کانونی و آینه ای قرار داریم . مطالعات فرهنگی مسایل اجتماعی ما ، بدون درک این وضع دچار اختلال ادراکی اساسی می شود با عوامزدگی و نادانی و فقدان درک علمی وجهالت و تکرار تبلیغات رسانه های انگلیسی و آمریکایی و دارای مطامع خصمانه حقیقتی عریان نخواهد شد . .در حقیقت امروز ایران بازتاب دهنده چالش های بنیادین جهان ماست . در هیچ نقطه ای در کره زمین به صورت همه جانبه رویارویی پایه ای ترین چالش های هستی شناسانه و جهان بینانه و اجتماعی( اقتصادی و سیاسی و فرهنگی )چون وطن ما گرد نیامده است . در ایران رویارویی های حیاتی مختلف به صورت جدی و همه سویه مطرح است .نظیر:
۱-ایستادگی ی ایمان توحیدی ناب ، دین کامل و زنده خاتم , اسلام محمدی( صلوات الله علی محمد و آله محمد ) با همه کفر ، و شرک ،با
بت پرستی مدرن ، نیست انگاری و نفس پرستی اومانیستی ، شیطان پرستی و هیچ انگاری ضدعقلانی و تفکر پوچ گرای ماتریالیستی و دهری گری و دنیاپرستی و….
این اولین چالش بزرگ در ایران اسلامی است‌. سرپوش نهادن بر این حقیقت ممکن نیست . یک سو درک هیچ گرایانه و محدود مادی و سوی دیگر ، درک الهی از سرچشمه هستی و انسان قرار دارد. این که همه ذرات گواه آفریدگاری یکتا و توانا و دانا است و جهان ها بیهوده آفریده نشده اند و از حکومت حق و حساب و کتاب ذره به ذره ی خیر و شر هر فرد، گریزی نیست .و دعوت این پروردگار یکتا ، رویکرد به سمت عبودیت حق و پاکی ایمان است . این رویکردی در زبان نیست .پیشانی مهر بسته بدون عمل حقیقی نجاتبخش نخواهد بود . چاره ، باور جدی به حقیقتی است که عقل و وحی و جان و فطرت و طببعت و علم و هر ذره ی موجودات، به وجودش گواهی می دهد . ایمان به تنها مرجعیت مطلق آفرینش ، به الله ، پروردگار و سرچشمه ی حقیقت و پاکی و حیات طیبه و معرفت به او و تقوی و عمل به هدایتش و همه پاکی ها و تزکیه جان و زندگی معقول و اصلاح کاستی و رذائل فردی و اجتماعی ، درونی و بیرونی تنها راه است . و قطعا ،
تنها راه آدمیت و رستگاری اجرای صمیمانه راهنمایی یگانه آفریدگار هستی است که دانای مطلق و آفریننده مطلق و دارای علم حقیقی است و هرگز انسان محدود و مخلوق نمی تواند بر رب العالمین و خالق خود برتری جوید . انسان به حق مطلق محتاج است و خدا بر انسان نیازمند نیست.
همه قدرت های متکبر و فرعونی و شیاطین همین جهان کفر و ظلم و سلطه جویی و فساد در همه اعصار برابر این حقیقت با خشونت و کشتار و دروغ و توطئه و اغوا قد علم‌کردند . و با تکیه به شهوات و فریب لذات دنیوی و خود پرستی و جهل کوشیدند بر حق متعال پرده بیافکنند و با وساوس شیطانی و اتکا به نفس زشتکار و حرامخوار بگویند هستی پوچ است و معاد ودحساب کتابی نیست و مرجع جهان همین بت قدرت جهانی غرب و شرق و امروز مدرنیت و نفس خود انسان عاصی و خود پرست است .
مطالعات فرهنگی خانواده ایرانی نشان می دهد دومین کانون چالش بر انگیز درون خانواده ها درک از نظام برتر است و در این رویارویی پذیرش نطام مدرن ومدرنیته و قدرت جهانی سلطه غرب ، یا شرق ،یک سو قرار دارد و پذیرش نظام مبتنی بر اسلام و اجرای فرامین الهی و رهبری معصوم (عج )و انتطار وتلاش برای پیوستن به نظام عدل موعود جهانی و اجرای فرامین الهی در عصر انتظار سوی دیگر را تشکیل می دهد که پیشنهادش جهاد با نفس خودپرست خویش و تزکیه جان و روح و کسب پاکیزگی قلبی و عقلی و اخلاقی و جهاد های گوناگون علیه ظلم و فساد و جهل و پرده پوشی حق و مقاومت برابر تسلط فرعونیت قدرت های شیطانی و جنایت کار و ستمگر و کسب آزادی درونی برابر سیطره هر غیر حق ، و شهوت و امیال گربخته از خرد ،و ازادی و استقلال برابر هر قدرت بیرونی سلطه گر و ظالم جهانی و داخلی و عدالت و پیشرفت و دانشوری و عقلانیت و عمل به هدایت الهی و اهل عصمت و خردمندان حقیقی و تشکیل جامعه سالم و….است برای عبودیت تنها حق یگانه و نه بندگی میل و شهوات و شیاطین و قدرت ها.
امروز باور و عمل به ابن دو پیشنهاد نظام زندگی از چالشها و تعارضات درون خانواده هاست . ابن که نطام زندکی مبتنی بر کدام حقیقت و خواست است بس مهم است.
سومین عرصه چالش ها، که عریان ترین شان است ، عرصه دفاع از انقلاب اسلامی و نظام دینی یا ضدیت با انقلاب است و باور به نظام اجتماعی و سیاسی غربی و یا شرقی .
این که ریشه تقابل با انقلاب اسلامی ، تقابل با اسلام است روشن است . تسلیم به نفس وساوس شیطانی و سرکشی علیه راهنمایی های الهی و زیستنی که در بر آوردن نیازهای مادی و معنوی ، طبیعی و روحی ، دنیابی و ،آخروی ، و پاسخ به میل اتکا می کند به فرمان خدا و معصوم علیهم السلام و روشنگری عقل… اولین مانع پذیرش نظام جمهوری اسلامی است .این حق گریزی منجر به همدلی با نظام جهانی جور می شود . نظامی اغواگر برای بهره کشی از کشورهای امثال ایران و چپاول دارایی هایشان که منادی بی ایمانی و انواع فحشا و رها کردننظام اغواگر سرمایه سالاری جهانی و مدرنیت غربی ، برای بهره کشی از کشورهای امثال ایران و چپاول دارایی های شان منادی بی ایمانی وخودباختگی ، و انواع بردگی و فحشا ی فردی و جمعی و بی هویتی و رها کردن آگاهی اصیل و ارزشهای مستقل و بومی ضد طاغوت و نقس سوء و حرام کاری و وساوس ابلیسی است .
جهان سلطه برای استثمار و وادار کشاندن مردم ایران به دنبال منافع خود ، تکنیک ها و شگردها و شیوه های مختلفی را آزمود مانند: مداخلات پنهان که در دوره نخست عصر قاجار به بعد شاهد بوده ایم و تا امروز و تحمیل برنامه های نهانی نهادهای جهانی ادامه یافته است ، تصاحب جنبش اجتماعی و سیاسی مردم که در انقلاب مشروطه ، آزموده ایم ، کودتا که در کودتای ۱۲۹۹و شاه کردن رضا شاه تجربه کرده ایم و همچنین کودتا علیه دکتر مصدق و سرکوب نهضت ملی شدن نفت، و نابودی رهبران انقلابی و مصلحان صادق و توانا که در شهادت امیر کبیر و میرزا کوچک خان و خیابانی و آیت الله مدرس و فهرستی از سیاه کار ی های قاتلانه تا امروز ، گواه آن توده ایم .و همه مداخلات مستقیم و طراحیهای غربی کردن و بردگی ساختاری و دستدنشاندگی پهلوی ها و اجرای انواع برنامه های اسکار ونهان و اصل چهار ترومن وانقلاب سفید کندی و کاپیتولاسیون امریکایی و نشر غربزدگی غلامانه در مدرنیزاسیون فاسد وطرح های اقتصادی وابسته و نقشه های فسادزای فرهنگی و زائده شدگی نظامی و مفلوک دوران پهلوی ، از جمله این عمل سرمایه سالاری غرب در ایران بوده است . قطع دست ظلم و کفر جهانی و توطئه هایش برای باز گشت و تحمیق اقشار مرفه و توده های جاهل و جوان در انقلاب اسلامی بی نظیر است و شکست خوردن این حجم از تلاش نفی استقلال و آزادی و راه پیشرفت یک ملت معجزه آساست که اگر کور هم باشیم نمی توانیم آن را نفی کنیم . ایجاد گسیت در در انقلاب اسلامی و گرد آوردن همه شیوه های وحشیانه علیه انقلاب مردم مسلمان ، از کودتا و تجزیه طلبی و جنگ داخلی و جنگ خارجی نیابتی صدام و تروریسم جمعی و بی سابقه و کشتار سران حکومت انقلابی و جاسوسی وسیع با نوکران و جاسوسان رسمی و غیر رسمی درون جمهوری اسلامی ونفوذ سیاسی و اقتصادی و نفوذ ایدئولوژیک با جنگ رسانه ای بی مانند برای براندازی که تنها در جنگ جهانی دوم همانند کمی دارد ، زیرا در ایران بمباران نفوذ ذهنی و وانمودگی یک جهان علیه کشوری ، تنها صورت بسته است و نه یک مجموعه کسورهای متحد . و تحریم های هلاکت بار جهانی اقتصادی و جنگ دارویی و فرهنگی در فضای واقعی و مجازی وجنگ علمی /تکنولوژیک و سینمایی و……‌‌ را تنها امداد امام زمان عج به اذن الله می توانست خنثی کند . خواست شیطانی گسست در جامعه ایران وتفرقه در وحدت ملی بیش از هر جا در خانواده ها باز تاب بافته است . نقشه شیطانی ، مسخ ذهنی گرو ههای مرفه ملت و گسترش عفونت نوکری و بردگی غرب به اقشار وسیعتر و استفاده از جهل برای خود زنی بوده است تا انتقام انقلاب الهی یک ملت با مشارکت نود و هشت درصدی گرفته شود و آن چه مردم از ازادگی و امید سرفرازی و رشد و پیشرفت میتقل و سروری بوجود آوردند به دست خودشان ویران کنند و مجددا نوکر شوند . برای این کار باید فکرها و پاکی قلب ها و تربیت الهی تغییر می بافت ، فساد و فحشا و بی ایمانی ، انان را فرا می گرفت و بی هویتی زمینه نابودی وطن را با نقاب وطن پرستی پدید می آورد .پایگاه این تفرقه ، باید خانواده ها می شد
++++
این جنگ خارجی ، در داخل ایران بازتاب یافته و در آینه خانواده ها به چالش خیر و شری ، دفاع از استقلال و آزادی و پیشرفت و عدالت در زاد و بوم از سویی و کار اگاهانه یا نا آگاهانه و مسخ شده در مسیر خواست اجنبی تجاوزگر و وحشی و سلطه خواه و همدستی مستقیم و غیر مستقیم‌ با کانون ظلمانی قدرت جهانی از سوی دیگر بدل شده است ، وانمود ها ، ریانه های دشمن ، گیم های سیاسی و اجتماعب ، گرایشات رفرمیستی غربگرا در این استحاله و تفرقه نقش بارز ایفا کرده اند
خود حکومت های غربی اشکارا و بی آزرم ، رؤسای حکومتی غرب به ژور عریان ، سیاستمداران و نیروهای امنیتی ، پژوهشکده ها و سازمان های اطلاعاتی ، نهاد های گسترده رسانه ای و حتی گر ایشات غربگرای داخلی همدست ، در ایجاد گسست در خانواده و فروپاشی ارتباطات روحی نقش داشته اند . چون وقتی در فامیل نزدیک دریک خانه یا وابستگان مرتبه بعدی اختلاف فکری شکل می گیرد و کفر برابر دین ، ایدیولوژی بیگانه علیه جهان بینی اصیل ،همراهی با اجنبی تا حد پیاده کردن پروژه های براندازی و اغتشاش و تروریسم و اشاعه فساد و شرکت در تحرکات ضد دینی و انقلابی پیش می رود و هر شرافتی محو می شود دیری نمی پاید که فضای تقابل هم رخ می دهد و برادر کشی عادی می گردد. غرب دمی در این نقشه ابلیسی پا پس ننهاده است .
++++++
بحثی که در اغاز نوشته اشاره کرده ام ، نمونه ای از
نتایج فعالیت فرهنگی قدرت شیطانی غرب ،برای گسست فکری در خانواده ایرانی است . تفسیر گرایش مدرن باور به برتری الگوی غربی گام نخست فرو پاشی وحدت خانواده و ملت است که در بحث مشخص رابطه خانواده ، حکومت و حقوق کودک در غرب تجلی یکی از وانموده هایی است که هدفش فروپاشی اصلاح اسلامی خانواده و تسلیم به الگوی انحلال طلبانه مدرن چه لیبرالی و چه کمونیستی است و بهانه جهل پدران و مادران ایرانی در تربیت فرزند و الگوی برتر دفاع از حقوق کودک بوسیله حکومت در غرب است .آیا واقعا حکومت در غرب از حقوق انسانی کودک دفاع می کند؟ یا روحی فاسدتر از جهل کشورهای پیرامونی ولو عقب مانده بر عمل حکومت و اهداف شیطانی اش حاکم است و بی سوادی غربزدگان‌ ما، یک الگوی عالی تر تربیت الهی و ضد استبداد والدین جاهل را نفی و یک وانموده شیطانی سرمایه سالاری وحشی را می ستاید ؟ ببینیم نمایش غربی چه کذبی در دل دارد؟
+++++
الگوی قرآنی و عترتی تربیت کودک از تربیت پدر و مادر شروع می شود . انسان مومن و متقی مکلف به پذیرش هدایت الهی و زدودن ظلمت ها و نادانی ها و هشونتذو رذائل درونی و تزمیهدجان خود است .زمانی که این حهاد با نفس و وساوس شیطانی و بدی های قلبی و فکری و اخلاقی محقق شود و به عمل به پیشنهادهای نورانی اسلام تنددهیم ، فضایی عقلایی و منزه برای تشکیل خانواده ، رها از فضای روحی و عملی بیمار وار و آسیب زا هواهیم داشت . این خانواده نو شکل گرفته ، محل بارور و روشن و سرشار از خرد و محبت و آگاهی برای تربیت فرزند خواهد بود . آموزش و پرورش در زهدان حلال خواری و پاکیزگی عملی و رفتار مؤمنانه و صادقانه والدین ، تحقق می یابد نه با زور و تربیت روباتیک دولت . الته به شرط صالح بودن دولت ، نقش او با نهادهای اجتماعی چون آموزش و پرورش ، و حمایت های فکری و معنوی و مادی و نظارت حکومت صالح باقانون و دفاع ازحقوق همه ملت و از جمله حقوق کودک نقش کارسازی در رشد انسان مسلمان ذدر جامعه سالم خواهد بود . این پرورش کودک ، در اسلام مبتنی است بر علم الهی و شناخت هدایت قرآنی و اهل البیت علیهم السلام ، شناخت روان انسان و معرفت النفس و و دانش عقلی از انسان، شناخت جامعه سالم و اثرش در تربیت کودک سالم و تعمیق شخصیت کودک در مقام انسان ، اهل ایمان به حق و گریزان از باطل و ودر مقام موجود عاقل و مستقل و دارای قدرت انتخاب خیر و رهایی از شرارت و دارای مقام عالی برترین مخلوق خدا و سرشار از قدرتهای عالی روحی و صفات متعال و خویشتنداری در ظلم به دیگران و جانی سرشار از خرد و عشق و عدالت دوستی و حق طلبی و آزادگی ، نسبت به انسان هاو مخلوقات الهی ، گیاه و حیوان و کل طبیعت و عوالم فرا طبیعی و فرشتگان و پاکان و عالین…..
اینست راه جامع ومعقول اسلام برای تربیت فرزند دریک فضا ، از پیش از تولد و زندگی پاک و حلال پدر و مادر قبل از ازدواج ، تا مراعات دوران نطفه بندی جنینی وتا تولد و رشدش. و رابطه سلامت خانواده و جامعه در سلامت شخصیت کودک .عمل نکردن مسلمانان اسمی ، به دستورات پرورشی اسلام در میان خانواده های سست ایمان وجوامع عقب مانده و متحجر ، نباید سبب ظلم به اسلام و جهل در باره پیشنهاد های تربیتی و ریشه دار قرآنی شود .و جاهلانه راه مغشوش کفر را برتر بشماریم . تربیت ، از عمل به اصول تربیتی زاده می شود .
++++
ایا پیشنهاد الگوی غربی تربیت کودک ولو در حالت راستین و آرمانی و متکی بر علم غربی و هستی شناسی و روانشناسی وجامعه شناسی غربی و شرقی ، الگویی بهتر از پیشنهاد ژرف بینانه اسلام است ؟
پاسخ مبرهن منفی است چرا؟
مدرنیته با حذف اگاهی الهی که تنها آگاهی و علم مطلق دارای احاطه بر آفربنش انسان وجامعه انسانی است ، اولین فاجعه تربیتی غرب را پایه ریزی کرده است . در بهترین فرض دال بر قصد قدرت حاکم ، بر اجرای علم مدرن تربیت و وجود علمی بشری و بدون مقاصد سوء و بیماریهای نگرشی انسان عالم و تولید کننده علم ، باز ما با علم ماهوا ناقص بشری روبروییم که حتی در زمان واحد فاقد وحدت است. زیرا عالم انسانی ، دارای شناخت نسی است وعالمان نظر واحد ندارند ومکاتب تربیتی با هم دارای چالش هستند. روانشناسان هیچ احاطه کاملی بر رواندانسان ندارند ، جدا از انکه نفی آفربنش الهی به نفی روح ، فطرت و طینت و عوامل الهی و نهان وجود انسان و ندیده گرفتن آن ها در عمل های تربیتی می انجامد . از سوی دیگر همان شناخت روان با نگرشی مادی ، منجر به پیدایش مکتب هایدگوناگون پرورش کودک شده که کم هم نیستند و هریک پیشنهاد متفاوتی دارند .و چه بسا راه های خطرناکی که هر دوره سبب آسیب های اساسی در شخصیت کودک می شود ، می گردند . مضافا آن که کودک در اصل از رفتار و عمل پدر ومادر و محیط اجتماعی تأثیر می پذیرد و وقتی این نهادها اسیر جهل و قدرتهای غیر صالح و انواع کاستی و فساد هستند ، چگونه می توانند در نظام سرشار از

ظلمت و شهوت و حرص و استثمارسرمایه سالاری بیرحم یا نظام فاشیستی و کمونیستی مستبد ، انسان سالم پرورش دهند.. آنان تنها روبات های در خدمت نظامذ لیبرالیستی با کمونیستی و…می پرورند .
++++
نکته مهم دیگر ان است در واقعیت ، تازه ، ما نه بافضای علمی مجرد بلکه فضایی کنکرت و انضمامی یک جامعه و نقش قدرت در ان روبروییم . قدرت مدرن چه لیبرال و چه کمونیست نماینده کلان طبقاتی منافع مادی و شناختی است و حرف اول را در اجرای هدایت اجتماعی و تربیت عمومی می زند . ازمندی سرمایه سالاری و دولت های ماکیاولیستی در استثمار انسان قابل پرده پوشی نیست کودک در این نظام برای خدمت به قدرت بر طبق قوانین حاکم پرورش می یابد تا استعدادش را نه در خدمت حق بلکه نظم استثمارگر بگذارد با همه فساد موجود آن. . این نطم قدرت ، دروغی بر می سازد دال بر تقدس خط قرمز های قدرت و دولت . تربیت در نهادهای اجتماعی بر حسب این منافع و وفاداری بر ان آموزش داده می شود . دروغ تربیت محض و مبتنی بر حقیقت علمی ، سکه ای بی رونق در آموزش مدرن است . کسانی که چون آیات الهی به قواعد تربیتی مدرن می نگرند از هر سو دارای جهل و عوامزدگی نسبت به حقیقت پرورش کودکان در جامعه مدرن هستند .
در نظام لیبرال و فاشیستی و کمونیستی جنایات هولناکی علیه کودکان و انسانهای بومی و کودکان ملل دیگر ،تا حد کشتار ثورت پذیرفته ومی پذیرد ، با این اوضاع احمقانه است که ما ادعاهای مدرن را در حرف بپذیریم .
برگردیم به بحث مشخص خودمان . ایا دفاع از حقوق کودکان در نظام غرب و آموزش خقوق کودک دارای حقیقتی جدی است و یا اغوایی در خدمت قدرت است که میخواهد دولت سلطه جوی طبقاتی را جانشین خانواده کند . و به بهانه تقدس زدایی ، کودک را از محبت فطری والدبن و امنیت روحی محروم و به موجود روباتیک در خدمت قدرت بدل یازند .
دفاع از حقوق کودک آرمانی عالی ایت که تنها از قدرت صالح در بستر حفظ ارزشهای الهی ی خانواده و سنت های الهی ساخته است نه از قدرتهای وحشی و قاتل و بیرحم و سود پرست و نهادهای حکومتی ظالم و مروج فساد .
امروز نظارت دولتهای مدرن نظارت برای بی ایمانی ، اخلاقیات فاسد ،اموزش زناذوذلواط وهمجنس بازی و پرورش موجودات تهی از هویت انسانی است تا مانع نفوذ ارزشهای ضد سرمایه داری و ضد مدرن در کودکان شوند . و هر روز به طریقی کودک را به موجود خرد باخته و دارای اختلال روحی حاصل از فقدان عواطف و محبت و خرد بدل سازند . کور بودن نسبت به پیامد های هولناک تربیت مدرن یبب می شود بحران ترسناک فساد در ابن جوامع که محصول فرو پاشی خانواده و اصول اخلاقی تحت هدایت دولت مدرن است ندیده گرفته شود . حاصل جامعهدمدرندو زندگی مدرن ، فرو پاشی خانواده، سوء استفاده حنسی از زنان و کودکان ، توسعه خشونت و جنایت و طلاق و نوجوانان رها شده و پوچ و هرزگی و ابزار خدمت به نظام سرمایه و اطاعت کور کورانه است و تهی شدن از عشق وعقل و پاکی .انسانی و وجودی بی روح و اسیر سرمایه و شهوات فردی و گذران پوچ عمر .
ظاهرا اموزش حقوق کودک امر جذابی است اما در جامعه ای که نظام موجود قاتل کودکان و کشتارشان است ، تبدیل کودکان به جاسوس اولیا نجات بخش کودک از ستم قدرت که هولناک تر از ستم والدین جاهل است ، تواند بود؟ یا ابزار فشار بر خانواده برای ممانعت از آموزش اصالت های انسانی است که با اهداف فاسد و سلطه حکومت منافات دارد؟
باید بدون حب و بغض موضوع های الگوی مدرن و الگوی اسلامی در مسایل گوناگون زندگی ، به وسیله اهل علم و فقیهان ربانی بر اساس مبناهای معتبر و مرجعیت کلام الله و روایات راسخان معصوم در علم تأویل بررسی شود .از جمله حقوق و تربیت کودکان که اسلام الگوی کاملی دارد که جاهلان بدون خواندن و آشنایی و تفکر و استدلال به سود الگوی غربی نفی اش می کنند.
اما الگوی تربیتی غرب در بهترین حالت آرمانی ، نواقص جدی دارد ، چه رسد به الگوهای موجود قدرت های غربی و دولت /ملت های اروپایی و آمریکایی که مطامع سرمایه سالاری و فهم بسیار متشتت و گوناگون و تغییر یابنده علم بشری پایه هایش را لرزان کرده و نتایج عملی آن در جامعهذغربی هولناک است .
الگوی ارمانی فلسفه غرب الگوی تربیت حکومتی در مدینه فاضله و جدا کردن فرزندان از خانواده و تربیت انان بنا به نیازهای نظام حاکم و جامعه است . این ااگوی ارمانی هرگز به اجرا در نیامد ولی همیشه مشکلات مد نظر منتقدانش ان را به طور ماهوی در معرض نفی قرار داده است .
بازتاب نقد این ایده در عصر جدید به مباحث عهد روشنگری و پرورش طبیعی روسو ختم شد و نگاه همدل با آن به نظام تربیتی کمونیستی استحاله یافت . نقد خانواده مقدس انگلس ، به معنی فروپاشی خانواده و تقدس زدایی از نگرش بورژوایی مشهور شد‌و بنای پرورش تحت سلطه دولت را مطرح کرد .
نظام لیبرال بشدت علیه این مداخله برابر مارکسبسم قد برافراشت ، امابزدودی بنا به فواید مداخلات ناگزیر ، دولتهای سرمایه داری غرب، گامهای پیشرونده ای در اجرای خواستهای حکومت به جلو برداشت. این مداخلات تحت نامهای حقوق کودک و غیره فراتر از آموزش و پرورش، پای قوه قضایی و پلیس را به حریم خانواده باز کرد . فساد اخلاقی ، فرهنگ خشونت ، طلاق ، فروریزی خانواده ، کودکان حرامزاده ، فقر و بد سرپرستی غرب ، الکلیسم و.. بناچار نهاد حکومتی را مسلط تر نمود . کودک ازاری و فرسودگی روان و افسردگی مادران و پدران و ولنگاری جنسی و بی اعتمادی در روابط جنسی به همسر و ازادی های جنسی ، رفتار با کودکان را خشن تر کرد و البته دولت های مدرن با فروپاشاندن خانواده بوسیله نظام موجود ، سیطره تازه ای را برای تربیت روباتیک کودکان به سود منافع ایدیولپژیک خویش تدارک دیدند و به آن نام حقوق کودکان دادند . فدرتی که خود وحشیانه ترین کنش غیر انسانی را علیه کودکان محروم آسیایی و آفزیقایی و آمریکای لاتین و علیه بشریت انجام داده است گرگی در لباس میش برای خانواده زدایی و تربیت فاسد کودکان از طفولیت طبق هرج مرج اخلاقی است . این حکپمتهای جنایت پیشه هرگز صلاحیت تربیت کودکان و زدودن تدریجی نقش والدین و محروم کردن انسانها را از هستی عاطفی و عشق الهی و بدل کردنشان را به روباتهای برده نظام سرمایه داری ندارند . و این جنایت بزذگی است . اسلام راه ترببت انسان ها و جامعه انسانی سالم و نظارت سرپرستان صالح بر کار خانواده و آموزش والدین و در صورت نیاز حمایت حکومت سالم را ضروری می داند ولی نه حکومتی که خود جنایتکار تر از هر پدر و مادری است .
+++++
اما دخالت حکومت های غرب و سازمانهای بین المللی علیه ارزشهای الهی و سبک زندگی اسلامی و گزارش جاسوسانه مأموران شان بهدنهادهای جنایتکاری مثل سازمان ملل با تاریخ مشعشع مشارکت در جنایت دولتها یک جوک مضحک است . حجاب یک اصل دینی پذیرفته شده در جامعهدمسلمان و در نظام جمهوری اسلامی است که با نود و هشت درصد مشروعیت یافت و با خون های پاکترین ایرانیان ،مرد و زن و جوان و سالخورده ریشه گرفت . احمقانه آن است که سازمان ملل تجاوزگر در باره عدم اجرای قانون ازادی پوشاک و مذهب در غرب و مزاحمت و ممنوعیت حجاب سکوت می کند اما مأمور رسیدگی به مهاجران افغان نقش جاسوس را در نمایشی مفتضح ایفا می نماید غرب در حجاب دخالت می کند تا فرهنگ فساد زای عریانی زن/کالا را تسری دهد !!!!تحریک دختران خود باخته به قانون شکنی و بی حجابی جزیی از توطئه دشمنان غدار اسلام و ایران است و در مجرمیت و منشأ خیانت بار و شیطانی این جریان شکی نیست . هر چند خشونت و رفتار غیر قانونی علیه دختران پیرو گل شیفته فراهانی ومصی دزد ، و فاحشگان دیگر و حتی خودشان از نظر اسلام ممنوع است و باید طبق شارع مقدس و قانون با آنان رفتار کرد و بهانه خطاهای افراد نادان نمی توان از فضاحت عمل ضد بشری و ضد قانونی نهادهای بین المللی و دول فاسد متجاوز غربی دفاع نمود .مأمورانی که در نقاب دوستانه می آیند و شناسایی می کنند و اطلاعات را به دشمنان می دهند تا دانشمندان مارا ترورکنند و خانواده های ما را نوکر اجنبی بار بیاورند. و جوانان مارا به مجریان اغتشاشگر فرامین دشمن بدل سازند .
این امور واضح امروز مایه گسست خانواده ها و ریزش نیروها به دامان بردگی شیاطین است و باید چاره ای معقول اندیشه شود

لینک کوتاه : https://entebaagh.ir/?p=15493

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.