اختصاصی انطباق- گروه سیاسی : بیشک مشروعیت هر نظامی سیاسی برگرفته از میزان مشارکت مردم آن کشور در رویدادهای اجتماعی و سیاسی است و انتخاباتهای مختلف نیز یکی از معیارهایی است که میتواند حد اعتماد عمومی به سیاستمداران و حکومت مستقر را به نمایش بگذارد.
این موضوع تاحدودی در ایران بیش از سایر کشورها مورد توجه است زیرا حکومت همواره حضور جمعیتهای مختلف در رایگیریها را برگرفته از “آری” آنها به نظام اداری کشور میدانند و معتقد هستند تمام کسانیکه برای رای دادن پای صندوق آرا میآیند سیاستهای کلان اداره کشور را قبول دارند و در جزییات اختلاف سلیقه وجود دارد.
در همین حال سالها تمام مشارکتهای انتخاباتی به رزمایش قدرت مدنی نظام مبدل شد و به استناد آرا و قدرت نرم مردم تصمیماتی برای اداره امور اتخاذ میشد؛ تصمیماتی که بیشک قشر عظیمی از همان طیف رایدهنده به آنها نه تنها اعتقادی نداشتند، بلکه در برخی امور مخالف آن نیز بودند و این روند را برخلاف اهدافشان حس میکردند.
با اطمینان میتوان انتخاباتهای ۸۸ و ۹۶ را یکی از برگ برندههای نظام جمهوریاسلامی در مواجهه با نظام غرب و دشمنان دانست زیرا در آن برخی افرادی که اعتقادی نیز به برخی سیاستهای نظام نداشتند ولی برای برخی اهداف پای صندوق آمدند و میزان مشارکت به صورت چشمگیری بالا رفت و همانطور که گفته شد این افزایش حضور را مسئولان به پای میزان اعتبار نظام نوشتند و معتقد بودند که این حضور میتواند پشتوانهای برای فعالیتها و چانهزنیهای منطقهای و بینالمللی باشد.
اما پس از ناکارآمدیهای دولتها و به ویژه کابینه دوم حسنروحانی، وضعیت به گونهای شد که مردم نه تنها به اصلاحات از طریق صندوق رای بدبین شدند بلکه عدهای زمزمه قهر با انتخابات را پیش کشیدند؛ موضوعی که بیش از هر مسالهای به بحران فکری برای مسئولان نظام مبدل میشود.
نمونه بارز این ریزش میزان اعتبار و اعتماد را در مجلس به اصطلاح انقلابی یازدهم به وضوح دیدیم؛ زمانی که عدهای با رایهای اندک و تاملبرانگیز وارد مرکز تصمیمساز و قانون گذار کشور شدند و میزان مشارکت به صورت چشمگیری کاهش داشت؛ ریزشی که زنگ خطر را برای مسئولان به صدا در آورد تا به فکر مصائب این بیاعتمادی باشند.
در این نوشته قصد بررسی عواقب داخلی قهر با صندوق رای را نداریم ولی به نکتهای مهم میپردازیم و آن نگاه دولت جدید آمریکا به انتخابات ۱۴۰۰ ایران است؛ انتخاباتی که تاثیر چشمگیری بر تدوین و حتی تغییر سیاستهای ایالات متحده در قبال جمهوریاسلامی دارد.
بسیاری چشمانتظار رویکار آمدن دولت بایدن بودند تا شاید بر خلاف مسیر ترامپ حرکت کند ولی با اظهارات و رویکردهایی که شاهد آن هستیم متوجه میشویم که اجرای تاکتیکهای نوین برای روابط بهتر با ایران آنگونه که عدهای از آن سخن میگفتند نیز نبوده و نیست.
بیشک با سنگاندازیها و بازیهایی که در مذاکرات برجام به وجود آمد جامعه ملل اگر قصد مراوداتی جدید را داشته باشد به گونهای قدم پیش میگذارد که با مهرههای اصلی به نتیجه نهایی برسند؛ برای همین به نظر نمیرسد با سیاستهای دستگاههای حاکمیتی و روند کند و فرسایشی اداره دولت روحانی اتفاقی برای مذاکرات و عهدنامه برجام بیفتد.
ولی یک نکته نیز در این بین نهفته است و آن نگاه طرفهای درگیر به ویژه ایالات متحده به انتخابات ایران و میزان مشارکت است؛ برای مسئولان آمریکا میزان رای ملت ایران محسوب میشود و آنها منتظرند زمان انتخابات فرا برسد و اگر با کاهش چشمگیر مشارکت مردمی که به زعم آنها همان اعتبار نظام است روبهرو شوند، به گونهای دیگر خواستههای خود را با یک حکومت با حمایت مردمی پایین، بیان میکنند.
موضوعی مهم که اگر نگاه سیاستزده مسئولان مربوط در بخش انتخابات نبود باید در این زمینه تلاشهای گستردهای صورت میگرفت تا مردم حضور حداکثری پای صندوق داشته باشند تا با جیب پر به مصاف بروند؛ تصمیماتی که میتواند از آزادی رای و اندیشه شروع شود و به گشایش اقتصادی و برخوردهای بدون تبعیض قضایی منتهی شود تا شاید اندکی رای مردم برگشت و پای صندوق آمدند.البته این مباحث برای افراد و گروههایی مهم است که دل در گروی ایران دارند و به دنبال اعتلای نظام هستند وگرنه با سیاست های منفعتطلب که غیر از به سود رسیدن هیچ موئلفه دیگری برای آنها ارزش و اعتبار ندارد که تکلیف روشن است!