• امروز : پنج شنبه - ۶ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 17 - شوال - 1445
  • برابر با : Thursday - 25 April - 2024
9
مطالعات فرهنگی در باره هویت زدایی یا هویت بخشی یک فیلم

ساختارزدایی ی برادران لیلا

  • کد خبر : 15730
  • 30 اردیبهشت 1402 - 19:34
ساختارزدایی ی برادران لیلا
در متن برادران لیلا ، ماجرای بحران خانواده گره خورده به ماجرای بحران جامعه ، از هر دری سخن رفته از اقتصاد دلالی تا رانتخواری و فساد پولی و برجام و بازی با دلار و طلا و تورم و....هیچ یک از این بحران ها دروغ نیست اما ، مشکل وانمود ضمنی علتی است که پوشاننده علل اصلی بحران اقتصادی ماست و حتی فساد مدیریتی به این عامل ربط دارد

اختصاصی انطباق- احمد میراحسان: آثاری مانند برادران لیلا و کارهای فرهادی ، پناهی ، رسول اوف و فیلمسازان دارای سنخیت ایدئولوژیک و پیروی از غرب ، ادعای شان ، مبارزه با عقب ماندگی و سنت های و استبداد کهنه و باورهای خرافی ، برای رها شدن از گذشته و مدرن شدن و کسب آزادی و دانش و نو شدگی است . در مقابل درک دینی از جهان اساسا نفی حقیقت یکتا ،و سرچشمه هستی ، خود مدرنیت ، نگرش دنیا گرا ، نفس پرستی اومانیستی ، نیست انگاری و جهان نگری مادی و ایدئولوژی لیبرال را علت بزذگ ظلمات عصر جدید می داند که سرمایه سالاری وحشی ، استثمار و مسخ جهانی انسان ، کستار و خونریزیرو تجاوز و فساد و بر باد دادن ارزشهای فطری انسان و بردگی اقماری و ایتکبار و فرعونیت مدرن و پلشت کردن خقیقت انیان و غلبه شهوات بر عقل و…از نتابج این تمدن است که رشد مادی آن چون موجود ناقص الخلقه به ناتوانی روحی و اخلاقی و معنوی و کوری و کری جهالت بار بدل شده است .انچه فیلم هایی چون برادران لیلا تروبج می کنند ، سوء استفاده از جهل و وارو نمایی ی علت رخدادها و نوشتن خرافه های عرفی به پای دین و خدمت به همین نظام ویران و غیر اخلاقی انسان کور و کر است . هذگز لازم نیست این هنرمندان جاسوس سنتی باشند . انان مروج نفوذ اغوای شیطانی هستند. از بحران های جهل انسان در تاریخ و اجتماع سود می جویند تا آن را بپای دین و سنت های اصیل ایرانی بنویسندو به سود خودباختگی و دنباله روی و بردگی مدرن مستکبر و تسلیم به ماهیت فساد غربی، از آن بهره ببرند و ابزار نفوذ اغوای شیطانی اند.
راه اسلامی ، نه بگیر و ببند علیه تفکر مدرن ، بلکه آگاهی بخشی عمومی و جدل نیکو و برهانی است ، مگر آن جا که ضد منافع ملی، عمل فاسد و مناسبات ضد قانونی و مخفی فاش می شود که قانون عادلانه به آن رسیدگی می کند .
این نقد نشان دادن فساد نگرش غربگرا در ساختار بصری و تصاویر و روایت فیلم برادران لیلاست که عمیقا عناصر زیبایی شناسی مستبدانه اش در تبلیغ غربگرایی و تصویر جعلی از علل ویرانی خانواده و تحریص به این ویرانی سند گذاری می شود .

یک نکته مهم پیشا سنجش برادران لیلا :
فیلمسازانی نامور در جهان پدیدار شده اند که ویژگی آثارشان گفتگو با دوره ی آینده ی نزدیک وتازه ای در زندگی اجتماعی جامعه واقعی شان ، بیرون از پرده سینما بوده ، و یا رخداد و بحرانی عینی یا ذهنی ، که زمان حال جامعه هدف را بیرون از واقعیت فیلم در برمی گرفته است ..
اهمیت این آثار در دو‌اصل و پایه در هم ادغام شده ، بوده است :
۱-تفکر و نگاه ژرف در معنا شناسی رخداد اجتماعی.
۲-تفکر غنی و خلاق در زیبایی شناسی محتوی .
یعنی ماندگاری این آثار به نظام آفرینشی و‌برپا کردن قوای متحد متن ، فرم محتوی و محتوای فرم ، در سطحی فراتر از تصورات میانمایه از رخداد واقعی ، در ذهن دیگر هنرمندان و مردم متوسط الحال رخ می دهد که اثر را می درخشاند ، ولو شما با سویه ی اثر همسو یی داشته یا نداشته باشید . مثلا من از عمق فاوست گوته مشحون می شوم ویا از مرگ فروشنده میلر ، و نیز ازعصر جدید چاپلین ، یا فارنهایت ۴۵۱ تروفو ، کار دوران نگر گدار ، یا کلوز آپ کیارستمی یا پول برسون .در اینجا یک وحدت در داوری محتوایی و داوری زیبایی شناسانه وجود دارد . وحتی با وجود روح درام عامه پسند اتوبوسی بنام هوس ، عنصر محتوایی قوی گفتگو با زمانه عامل قوت فیلم است، و یا با وجود نگاه نژاد پرستانه ی جان فورد یا قلب نازیستی پیروزی اراده لفنشتال، که از همه این نگاه ها ، منزجرم ، ولی توان صورتبخشی ایده ها را در فیلم های مذکور را می ستایم و اگر نه ساختارهای متکی بر عواطف ایدئولوژیک، اما دست کم مهارت های تکنیکی فیلم را در اثر گذاری استادانه با تکنیک قوی داستانسرایی یا احاطه بر ذهن تماشاگر با تصویر دارای سلطه عظیم، نفی نمی کنم . ممکن است حتی شکوه و اغراق عظمت طلبانه ی ساختی ی پیروزی اراده را دوست نداشته باشم و در آن یا گزارش صحنه های المپیک گونه ای عظمت طلبی نازیستی در منطق عمل دور بین تشخیص دهم و این ساخته های اغراق آمیز را زیبا ندانم اما تناسب این ساخت ها و نگاه فیلمساز را درک و ارزش انسجام این نسبت را اعتراف و قدرت زیبایی شناسی فاشیستی فیلمساز را درک می کنم . یااز منطق پوچ گرای اثر نهیلیستی یا سطحی نگری یک کار فمنیستی وجهل شان بدیهی است روگردان باشم ، جهل در عدم درک خلقت سرشار از نشانه های شکوهمند الهی و هدفمندی حیات ، در ساختار پیچیده ی سرشار از قدرت و علم و عظمت و بی کاستی و نظم و دانایی ولو یک ذره ساب اتمیک ویاهستی زوجی ی چیزها ، یاکهکشانهای آسمان دنیا .وحیرت کنم چگونه یک دانشمند مادی گرای فیزیک یا زیست شناسی ولو با تمرکز در کالبد مادی طبیعت ، قادر درک به سریان علمی عظیم عالم غیب نیست که عالمی و فاعلی می طلبد و نمی تواند از هیچ برآمده باشد . حیرت می کنم از همه ی نادانی تفسیر نیست انگارانه ، با این همه متناسب با قدرت تفکر اثر دچار کژدیسگی ادراکی این نیست انگاری و آسیب نگرشی در امر فهم جنسیتی ، در صورت وجود قدرت سازماندهی خلاق تصویرو شگرد های روایی ،و قدرت فرمی، عادلانه بر این توانایی های ساختی ، امضا می نهم . و منصفانه به قدرتش اذعان می نمایم .این روش در باره ضعف های اثر پر ادعا و پا در هوا هم صدق می کند و ظواهر پر هیاهوی اثری مدعی ، مرا خلع سلاح نمی کند و فریب نمی دهد و سبب نمی شود به سبب تابو شدن نقد به سبب فشار کانون های مورد حمایت قدرت ظلمانی جهانی و رسانه ها وشانتاژ روشنفکران برده گونه ،خلل های کار را پرده بپوشم. یا نبینم یک استعداد جوان فیلمسازی اسیر دست تاریکخانه ایدئولوژی ، جهل نسبت به حقیقت رخدادهای اجتماعی ، جاه طلبی نفسانی ،به دام شیاطین ونفس می افتد ، ابزار انتقال کذب ها و ویرانگریهای قدرتهای سلطه جو می شود و استعدادش را روز به روز بیشتر نابود می کند ، چون در خدمت دروغ و وانموده ها قرار می دهد و وسوسه شهرت دنیوی و وساوس خناسان .
گفته می شود نباید اثر را با پیش داوری در باره سازنده اش ، تماشا کرد . این یک غلط مصطلح است . مابه عنوان انسان ، در باره پدیده ها و انسانهایی که پیشینه آشنایی با ان ها داریم ، ماهوا خواه ناخواه داوری می کنیم . و این به پیشینه شناختی بدل می شود در ذهن ماحک می شود و زدودنی هم نیست .چیزی که شرافتمندانه نیست ،آن است که ما مثلا در تماشای اثر هنری ، توانهای واقعی و اکنونش را به سبب پیشداوری منفی در باره هنرمند و کارهای سابقش ، نبینیم و توانش را در اثر جدید به دروغ ، ناتوانی جلوه دهیم و در بیان حقیقت ساختاری یا معنایی ی معین اثر مشخص پیشارو ، انصاف بخرج ندهیم . واگر توانی دارد ، ولو بر خلاف پیشداوری ما باشد ، از بیان حق سرباز زنیم .بدیهی است پیشداوری عادلانه مربوط به سنجش درست و منصفانه ی، آثار پیشین ، نمی تواند و نباید مانع بیان داوری جدید ما باشد ، ولو مغایر داوری پیشین در باره آثار سابق محسوب شود .
هر انچه در باره فیلم « برادران لیلا» خواهم گفت به درک و شناخت صادقانه حقیقت خود کار ، در نگاه من و به براهینم‌ متکی است و نه پیشداوری بیرونی و پیشین .همین را اول دعوا می خواستم تأکید کنم . !
++++
اما در همین گام نخست پس از دیدن وسنجش برادران لیلا ی روستایی بگویم ، اثری است نادرست ، متناقض و پوچ و هیاهویی . منظورم اثری پوچ گرا واز منظر فلسفی نهیلیستی نیست، بلکه کاری تهی و بی ارزش و فاقد نگاه عمیق درتفکر و ساخت هر دو است. شبیه آن که جوانی بی سواد و غیر جدی پای درس کسی بنشیند و بدون دانش و پژوهش و فرصت طلبانه چیزهایی را که شنیده ، هضم نکرده و طوطی وار تحویل دیگران دهد و یا کودکانه با چینش در هم ریخته و دلبخواه ، انتظار داشته باشد تصویر مخدوش و مسطح او راحقیقت زندگی و هستی و نسبت زن و مرد و پدر و فرزند ایرانی بپنداریم .
ببینیم فقدان یک چارچوب متفکرانه در معنا و ساخت و بی سوادی بر متن نگرشی ویرانگر ، چه بلایی بر سر برادران لیلا اورده است .فیلم بر یک رشته پیش فهم ها استوار است که می کوشد جزو آثاری باشد که با دوران حال ، و تحولات زندگی اجتماعی کشورش در گیر است . خوب از دون کیشوت تا ترس و نکبت رایش سوم و آدم آدم است و تا در انتظار گودو ی بکت و کرگدن یونسکو و در هنرجدید ایران ،از حاجی آقا آکتور سینما تا سارا و لیلاو بانو و شیرین و جدایی نادر از سیمین ، و بوف کور و حاجی آقا و فارسی شکر است و آذر ماه اخر پاییز و خشک آمد کشتگاه من و ناقوس و قطعنامه و هوای تازه و تولد دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و سرزمین من و….ما با چنین آثاری روبروییم که جدا از درستی و نادرستی نگاه هنرمند ، به رخداد تحول دوران نظر داشته اند . هنرمندانی چون فرهادی و روستایی کلا بر این فرمول تأکید دارند و درام شان را با گفتگو در این باره بنا به کلان روایت خود ، پیش می برند . ببینیم روستایی بر کدام فرمول ها و کلان روایت های پایه ای در پرداخت درام اجتماعی اش ، متکی است و این کلان روایت ها را در چه مرتبه ای از فهم شکل می دهد؟شگرد تبدیل بحران خانوادگی به بحران جامعه ایران وانطباق بحران اجتماعی به همین بحران خانوادگی درون فیلم روستایی در متن این کلان روایت های بحران زا ، چگونه محقق می گردد.
+++++
مرور و تدبری در صحنه ها ی مهم ، بر متن ساخت برادران لیلا:

پس از آن ایماژ نخستین اسماعیل/پدر خنز پنزری و زهوار در رفته و گیر افتاده بر مبل فلاکت با نگاه غرق در خیال و رؤیای بزرگ خاندان شدنش، ما با قطع به کارخانه روبروییم . ماشین آلات قهار که کارگران در سیطره و سرو صدای مرعوب کننده اش ، لهیده ، دیده نمی شوند . تنها با سوت پایان کار و حضور تهاجمی مأموران و دستور تعطیل کار و کارخانه و خاموش کردن ماشین ها و …..و بیرون آمدن کارگران از لابلای ماشین ها وراه افتادن کارگران است که شاهد قدرت جمعی ی کارگران می شویم و به فراوانی و کمیت و در صورت آگاهی، به کیفیت یکه شان و اهمیت بی بدیل شان وقوف تصویری می یابیم . سکوت آغازین انان برش می خورد به فریاد اعتراض .این تصاویر و اعتراض و در گیری بعدی ، متکی بر کلان روایت استثمارنقش نیروی کار است .و موضوعی که در نگاه فیلمساز مهم است و در قالب وضع برادران به آن مهم اشاره می کند ، اگر اینان اعتماد به خودشان را به دست آورند ، شکست ناپذیرند .اما علیرضا ، تنها برادر معتمد لیلا ، دچار ترسزدگی است. ترسزدگی او طی فیلم علت ناتوانی او از اعاده حقوقش معرفی می شود . در فیلم تصاویری است که بر انبوهی ی کارگران به نحو مکرر و در لانگ شات ها و زاویه رو پایین و یادرجای دوربین در تراز قامت کارگران تأکید شده است.
ولی نکته سطحی بودن فیلم و فقدان شالوده ی متفکرانه ، در همین جا هم وجود دارد و آن تناقض این نگاه چپ فیلمساز ، با عشوه گری لیبرالی او برای جلب توجه اربابان جشنواره هاست .این به معنی فقدان انسجام تفکر اوست و سرسری از هر چمن گلی برای سیاسی کاری چیدن .
++++
پیش از مرور فصلهاو صحنه های کلیدی در ساختمان و چینش هدفمند فیلم و نیز ساختار زدایی این ساختار که به جای منطق قصه و درام بر آن منطق کلان روایات ایدئولوژیک بلکه روایت ساخته پرداخته ی قدرت کانونی در گیر با روایت ایران و روایت هویت زدایانه و خصمانه ،در قالب هویت بخشی مدرن حاکم است ، میخواهم ‌اشاره ای مقدماتی به این کلان روایت ها کنم و سپس با تذکر و آگاهی بر نقش آفرینی شان در قصه فیلم ، به بحث جزییات صحنه ها باز گردم. این کلان روایات ایدئولوژیک عبارتند از:
۱-کلان روایت پدر سالاری و راه حل در قالب لایه پنهان زن/زندگی/آزادی
۲-کلان روایت پوچی و بحران زایی و غیر عقلانی بودن سنت های جامعه پدر سالار ایرانی
۳-کلان روایت زنورانگی
۴-کلان روایت برتری مدرنیت ، برتری غرب ،با نشانه شناسی برجام
و حکومت قهار دلار و زیان مقابله و عدم تبعیت از آمریکا
۵–کلان روایت بحران اقتصادی ، به سبب اداره پدر سالارانه و غیر دموکراتیک جامعه و مدیریت ناتوان و تحمیل تورم و بازی ارزی و تحمیل ورشکستگی ساختار بحران زده به توده های ملت و انطباق بحران خصوصی و عمومی
۶-کلان روایت ظلم بر نیروی کار
۷-کلان روایت فرهنگ ابلوک و متکی به دروغ ( کادو های عروسی دروغ پدر در باره سند خانه و…..و ظاهر سازی ها و جامعه شناسی انحطاط اخلاقی و فرهنگی خودمانی )
۸-کلان روایت گسست ضروری از امر مانع رشد و ترس از تغییر و گسست از پدر سالاری اجتماعی
۹-کلان روایت فقدان عقلانیت در مردان مستبد و…. دو باره بازگشت به نقش زن زندگی آزادی.
++++)
در این دایره ی حاکمیت کلان روایت ها ست که ساختار روایی و بصری فیلم ، پیروانه از پیشداوری ها و شعارهای ایدئولوژیم فیلم شکل می گیرد که به آن می پردازم چون تا زمانی که ما به صورت انتزاعی از این کلان روایات حرف می زنیم برادران لیلا ،پر طمطراق ، فیلمی مهم و متفکرانه به نظر می رسد ، تنها با تمرکز انتقادی بر جزییات شکل دهی تماتیک و ساختاری در قالب روایت مشخص فیلمنامه و نیز سطحی گری فکری در جزییات محتوایی است که با تناقضات و پاشیدگی و عدم انسجام و نافهمی های مفرط روبرو می شویم:
++++
دیدیم که فیلم برادران لیلا با تصویری از اسماعیل جورابلو، پدر خانواده شروع می شود . او در مبلی مندرس درخانه ای مندرس ، با چهره ای ریش نزده و مندرس به نقطه نا معلوم در بیرون خیره شده ‌و خیال می بافد در خانه ای که بزودی شاهد فروپاشیدگی درونی آن ، وبنیان های فرهنگی کهنه ، وگسست درونی ،و شکاف نسلی و مشکلات بحرانی گوناگونش در جهان فیلم خواهیم شد و این وانموده چون باز نمایی واقعیت بیرونی وانمود خواهد شد !
در فیلم این شکاف و این گسست و این فرو پاشی ، ریشه اش در پدر سالاری در حال اضمحلالش نهفته است .علمدار این گسست و فروپاشی ، و نشان خرد در فیلم ، دختر خانواده است . لیلا نام دارد ، نهاد خردمندی در او مأوا دارد. او همان الهه اسطوره ای زن/زندگی آفرینی ، مام وطن و عقل فعال و زهدان خلاق است که یک تنه برای نیروی زایش نو و نوشدگی خانواده برابر پدر / مانع ،این فرتوتی بیمار و خود پرست می ایستد که استبداد رأی و خودخواهی او و عقده هایش مایه ی بحران زا و ویران کننده ی سعادت خانواده است . مردان دیگر چهار برادر لیلا هریک تجلی سیمایی از ناتوانی و فقدان عقلانیت و وابستگی و دلبستگی مردانه به پدری هستند و ماهوا به سبب مرد بودن قادر به گسست از نظم گفتار خرافه آلود پدر سالاری نیستند و هر یک به گونه ای از پدر دفاع می کنند ودر ناتوانی خود دست و پا می زنند و حتی قادر نیستند ، قدمی عقلانی برای نجات خود بر دارند و این لیلا ست که موتور محرکه آنان برای یافتن راه حلی برای زندگی و آزاد شدن از قیدهای اخلاقی پوچ گذشته ای است که نمی گذرد واز نظر گاه فیلم سبب بدبختی این مردان ضعیف و بیچاره است که اعتماد به نفس ندارندو لیلا آنان را به عقل و عمل و رها کردن احساسات بازی های غیر واقع بینانه مرد سالارانه فرا می خواند .
++++
باز دیدیم در تصاویر کارخانه ، علیرضا ، نزدیک ترین برادر به لیلا یک موجود ترسزده گریزان از صحنه عمل اعتراضی است که البته کارگری در گیرودار کشمکش ، به نمایشی ضعیف و شعاری به آن اشاره می کند.
صحنه آغازین کارخانه ، در ظرف ایماژ نخستین می تواند درک شود . این ایماژ با برش های پی در پی سه فضا/شخصیت اصلی را به تماشا می نهد و در جزییات صحنه هاو نماهای این تدوین و آغاز نمادین/دراماتیک ، راز و موقعیت وجودی این سه نفر :پدر/اسماعیل جوراب لو ، دختر اسماعیل /لیلا ، و پسر اسماعیل/علیرضا ، به صورت نمادین /واقعی با ما در میان گذاشته می شود. پدر در هپروت رهبری و بزرگ خاندان شدن غرق است ( خواهیم دید خود خواهی او همه را اسیر فلاکت کرده) ، ولیلا ،این الهه زن /زایش، این عقل فعال ، این تنها نیروی کنشمند خانواده، از حمل بار سنگین حماقت خانواده و بدوش کشیدن بار زندگی به تنهایی و تلاش برای آزادی از میراث مناسبات بی خردانه و خود رأی و ارتجاعی و خرافی ، کمرش خم شده و فیزیوتراپی گویای این امر است و کلوز آپ ها ی دردمند چهره اش در پیوند با وقوفش بر ستم خانه/پدر،و جامعه/کارخانه بر این آگاهی شخصیت لیلا تأکید می کند. اودرد می کشد و نیاز به ماساژ ، یک همراه ،به علیرضا برادرش در حمل بار تکلیف تاریخیش دارد . اماعلیرضا ، برادر، که حضورش در میانه کارخانه ، مبین ضعف ، گریز ، وترسزدگی اوست نشان می دهد که لیلا چه تنهاست و امیدش به مردی است که ناتوان از بدوش کشیدن بار مسئولیت است. این معنای اصلی نهان شده در کات های ایماژ آغازین است. آیا چیزی که فیلمساز میخواهد بگوید ، بی لکنت می گوید ؟
++++
در این ساخت مان روستایی ، خامدستی ها ، زیاده گویی و تظاهر ات گل درشت ، لحن القایی و voice of God ‌و ادای دانای کل در آوردن و مداخلات عیانی وجود دارد.کاربرد فرمول های کلیشه و بس پیش پا افتاده و مکرر جایگاه دوربین ، انتقال شعاری تصاویر مهاجم ، چه اشیاء و ماشین های عظیم الجثه و چه نیروی ضد شورشردر حد گزارشات تلویزیونی و درسهای کتاب مقدماتی معنای نماها و زوایای رو به بالا و رو به پایین دوربین ، تکرار بی فایده نماهای آغازین و…از مشکلات و ضعف های همین نماهای پر طمطراق است ، همه نماهای فیزیو تراپی لیلا ، با یک بار دیدن انرژی اش به ته می کشد و باقی مثا پرکردن مصراع با کلمات اضافه برای درست کردن وزن کلیشه ای در شعر کلاسیک است .
نماهای کارخانه هم ‌در تکرار شان لایه های درونی تازه ای را عرضه نمی کنند. بیان ایده ی آن کلان روایت جدل نیروی کار با استثمار و زور گویی و ستم تعطیل کارخانه و کلان روایت پاسیفیسم و گریز مردان خانواده که تازه علیرضا بهترین شان است ، فراتر از شگرهای خلاق در فیلم تظاهر دارد . لذت فیلمساز تازه کار از اداره صخنه های شلوغ مجوز دارد ، ولی برای روستایی این وسوسه یک کودکی است . باید منصفانه بگویم او همه تلاش متظاهرانه نماهای عظمت خواهانه را در القای حاکمیت غول ماشین آلات بر کارگران و نهان کردن مردان در لابلای آهن و تسمه و زنجیر بکار گرفته و نمی توان گفت خامدستی از جنس کار فیلمسازان کودن است ، بلکه از جنس فیلمسازی شعار زده است که یاد آور دهه های نخستین فیلمسازی بلشویکی ، بدون وجود خلاقیت بزرگ نظری و عملی کسانی چون آیزنشتین و پودوفکین و داوژنکو ست.عمل پلیس و نیروی ضد شورش از پیش آماده و صدای مرعوب کننده فرمان دهنده به ترک بی سرو صدای کارخانه ، می کوشد تماشاگر را خلع سلاح کند تابه جای اندیشیدن به علت تعطیلی و مقصر اصلی ، چشم بسته القائات فیلمساز رعب انگیز و مهاجم را بپذیرد . ابنجا بیاد می آورم کیارستمی از همین در اختیار گرفتن نیروی خرد تماشاگر با شگرد فیلمنامه نویسی و کارگردانی و فیلمبرداری و تدوین و فضا سازی هالیوودی در بهترین بهره و توانش، می گریخت و به سود شگردهای آزادی تفکر و مجال درک مستقل تماشاگر و رهایی اش از سحر و جادوی تصویر ، از امتیازات فریبکارانه تکنیک های اغوا و بازنمایی احساساتی سینمایی ، به نفع تماشای منصفانه فیلم ، چشم می پوشید .
البته باید بگویم در چارچوب تکنیک دراماتیک دلخواه کارگردان ، بازی نوید محمد زاده ، ارزشمند و گویاست . گریز و استرس و ترس خوردگی و تحرک بدنش و چهره اش در القای درونی حس علیرضا ستودنی است و من کاری به تفکر سیاسی او در داوری کار هنرمندانه اش ندارم . او از منظر سیاسی ، عضوی از تیم وانموده های بیشرمانه قدرت سلطه جوی جهانی در ماجرای ایران علیه هویت بردگی گریز ملت ما عمل کرده است . این را هرگز نه من ، نه مردم مقاوم علیه سلطه پلشت و نه یاران انقلاب آزادی بخش ایران و نه تاریخ از یاد می بریم و نه مهمتر از همه ، خدای دادگر همدستی سلبریتی ها و فرعونیت عصر را از یاد می برد !
+++++
باید بگویم خاموشی غول ماشین آلات و ظهور کارگران از لابلای ابزارها و انبوه شدن شان تصاویر گویایی در این فصل است که کارکرد ضمنی خود را داراست و وجه مثبت کارگردانی روستایی از نظر ساختی در این سکانس هاست.

کاتهای موازی ی فضای حضور پدر -سالگرد غلام جوراب لو /لیلا-فیزیوتراپی/علیرضا-کارخانه، تا ترک کارخانه بوسیله علیرضا با اتوبوس که پیشنهاد مدیریت کارخانه به کارگران برای دست شستن از هر اعتراضی است و رفتن به خانه پدری ، ادامه می یابد. سر و صدا ماشین ها ، پخش دستورتعطیلی کار و تهدید فرمان دهنده ای که می گوید برادران ، آقایان دستگاه ها را خاموش کنید ،لباس ها را عوض کنید ،اتوبوس منتظر است ، حقوق تونو بهتون میدن ، سوار اتوبوس شوید ،…. . ظاهر شدن کارگران از لابلای ماشین ها ، خاموش شدن صدای ماشین ها و بلند شدن صدای کارگران معترض که خاموش بودند ، قدرتی در ایجاد حالتی تخاصم آمیز و شعاری و برانگیزاننده و تهاحمی دارد . اما در این ساختار توازی سه گانه ی مکمل ، مشکلاتی وجود دارد در ارتباط دادن سکانس ها باهم .
اول آنکه سکانس ها ، هموزنی زمانی ندارند و کوتاه بلندی شان ، عدم تعادل چشمگیری در رابطه ی زمانی ی متناسب با هم بوجود می آورد .
دیگر آن که فضای لیلا در فیزیو تراپی ، بی رمق و تکراری و تک وجهی است و فقط بر دردمندی لیلا از فضای خانه و جامعه که با واسطه تصاویر پدر و برادر ، حقارت پدر در نماهای مراسم عزاداری غلام ، پسرعمویش و مظلومیت کارگران معترض و صحنه های مقابله با تظاهرات و ترسزدگی برادرش ، علیرضا و فرار او از صحنه جنبش کارگران ، قرینه پردازی سطحی شده ، انگشت می گذارد و انرژی آن به سرعت رو به زوال می رود و بالاخره کسل کننده می شود و تدوین گسسته است وجذاب و نیرومند نیست وسرسری برگزار شده و فضا در واقعیت درونی فیلم مسطح می ماند . .سومین آسیب این ساختار، مشکل بینامتنی بر آمده از پیوند درونی رخدادهای سه گانه است .یعنی در عینیت روابط سه فضا ،جدا از وجه نمادین وشعاری وتأویلی ، رابطه ای واقعی برای توجیه کات ها دیده نمی شود نه تنها منطق دیالکتیکی مدل زد بلکه طبعا ربط خطی هم ندارد و رابطه توازی شان که قرار است در جدایی صوری ، دادو ستد باطنی داشته باشند ، این خاصیت را هم ندارد .پس منظورم الزاما رابطه متقاطع و مثلثی نیست. باید پر سید واقعا چرا در مناسبات عینی سکانسها ، صحنه های مسجد و حضور پدر ، به کارخانه پیوند داده شده است؟ هیچ دلیل کالبدی وجود ندارد جز تفسیر شاذ و پر سنگلاخ ذهنی

در همین فصل ، در برش ها به مجلس سالگرد ، انواع رذایل ، تظاهرات حقیر و خرافه سنت و حقه بازی و دون مایگی و آزهای «ایرانی » ، جاسازی شده است : از حضور محقر و مفلوک پدر که رؤیای «بزرگ خاندان شدن» دارد و رقیب قالتاق و قمار بازی چون قارداش علی خان ، سد راه اوست ، تا رفتار خودسر و سودجویانه بایرام پسر متوفی ، تا موضوع های ابلهانه همچون مانع ازدواج چهار جوان به بهانه سوگواری یکساله شدن ، وتا رقابت اسماعیل و قارداش در باره مراسم از پیراهن عزا بیرون آوردن پسر بزرگ غلام و تحقیر شدن اسماعیل وقتی که می خواهیم بزرگتری کند و توهین بی آزرم قارداش علی به او و صحنه اصلاح جمعی ریش و از جامه سیاه عزا در آوردن خانواده غلام و پشت در نگه داشتن اسماعیل و….
خوب همه این چینش ها با قلبی هندی و نگاهی نادان نسبت به سنت و فهم انسان شناسانه ی واقعیت مراسم عرفی ، سوگواری و معنای اداب و سنت ها ی فرهنگی ،و فهم ناتوان فیلمساز در تشخیص وجوه خرافی و وجوه اصیل آیین عزا و اثرات آن در زندگی اجتماعی و قدرت یاری گری آن ، چیده شده است . راه آسان بیان بدون ظرافت و هدف ایجاد نفرت از سنت ، به نحو سطحی در فیلم موج می زند . قدرت تسلی بخش آیین هیچ دیده نمی شود و پرده پوشی می شود . هر اثری از وجود محتمل محبت و اندوه حقیقی ، نفی می گردد ، به ریشه رفتار رذیلانه اشاره ای نمی شود . آیا غلام انسانی فاسد و ظالم بوده که در پی او نشانی از ارزشی اخلاقی در عزایش دیده نمی شود ؟ یا کارگردان به قصد وبا جعلذسود طلبانه و باب مزاج دشمنان‌هویت مقاوم ایرانی علیه انحلال هویت در مدرنبته غربی و مصنوعا ، تصمیم گرفته شده که مردان ابرانی و فرهنگ متهم به خرافه را چنین ناعادلانه و ناواقعگرانه تصویر کنند،و به بهانه نفی مردسالاری ایرانی به صلابه اش بکشد . مقصود فیلم یک مورد معین تصویر رفتار غیر اخلاقی وبدی اخلاقی نیست بلکه با نشانه های کلیت سازانه این ویژگی را تسری می دهد به کل فرهنگ ، مردم و مردان ایرانی و اساسا فیلم روستایی اخلاق ستیزیش را‌با این صورتک مدرن گرایی می پوشاند .
++++
بازگشت پدر به خانه ، مشکل ادرار وتقاضای بردنش به دکتر

در همین فصل ، در برش ها به مجلس سالگرد ، انواع رذایل ، تظاهرات حقیر و خرافه سنت و حقه بازی و دون مایگی و آزهای «ایرانی » ، جاسازی شده است : از حضور محقر و مفلوک پدر که رؤیای «بزرگ خاندان شدن» دارد و رقیب قالتاق و قمار بازی چون قارداش علی خان ، سد راه اوست ، تا رفتار خودسر و سودجویانه بایرام پسر متوفی ، تا موضوع های ابلهانه همچون مانع ازدواج چهار جوان به بهانه سوگواری یکساله شدن ، وتا رقابت اسماعیل و قارداش در باره از پیراهن عزا بیرون آوردن پسر بزرگ غلام و تحقیر شدن اسماعیل وقتی که می خواهد بزرگتری کند و توهین بی آزرم قارداش علی به او و صحنه جمعی ریش زنی و از جامه سیاه عزا در آوردن خانواده غلام بوسیله قارداش علی و پیراهن سفید برای همه گرفتنش حقیر جلوه کردن یک پیراهن جا خوش کرده در دست اسماعیل و پشت در نگه داشتن اسماعیل بوسیله قارداش علی و….
خوب همه این چینش ها با قلبی هندی و نگاهی نادان نسبت به سنت و فهم انسان شناسانه ی واقعیت مراسم عرفی ی سوگواری و معنای اداب و سنت ها ی فرهنگی ،و فهم ناتوان فیلمساز در تشخیص وجوه خرافی و وجوه اصیل آیین عزا و اثرات آن در زندگی اجتماعی و قدرت یاری گری آن ، چیده شده است . اوفاقد سواد انسان شناختی است و فکر می کند تقلید فرهنگ غربیان کافیست . راه آسان بیان بدون ظرافت و هدف ایجاد نفرت از سنت ، به نحو سطحی در فیلم موج می زند . قدرت تسلی بخش آیین هیچ دیده نمی شود و پرده پوشی می شود . هر اثری از وجود محتمل محبت و اندوه حقیقی ، نفی می گردد ، به ریشه رفتار رذیلانه اشاره ای نمی شود . آیا غلام انسانی فاسد و ظالم بوده که در پی او نشانی از ارزشی اخلاقی در عزایش دیده نمی شود ؟ یا کارگردان به قصد وبا جعل سود طلبانه و باب مزاج دشمنان‌هویت مقاوم ایرانی علیه انحلال هویت در مدرنبته غربی و مصنوعا ، تصمیم گرفته که مردان ایرانی و فرهنگ متهم به خرافه را چنین ناعادلانه و ناواقعگرانه تصویر کند،و به بهانه نفی مردسالاری ایرانی به صلابه اش بکشد . مقصود فیلم یک مورد معین تصویر رفتار غیر اخلاقی وبدی اخلاقی نیست بلکه با نشانه های کلیت سازانه این ویژگی را تسری می دهد به کل فرهنگ ، مردم و مردان ایرانی و اساسا فیلم روستایی اخلاق ستیزیش را‌با این صورتک مدرن گرایی می پوشاند .
++++
مشکل متصل شدن سه خط موازی روایت وتبدیل شان به خطوط گرد آمده ی روایت در خانه ، صرفا مشکل تصور هندسی توازی و نقاطع نیست بلکه به سرسری گرفتن پیشبرد روایت سکانسهای باز گشتی ی مداوم و خط روایی ی هریک که سربه هوا قطع و پس از سرزدن به فضای دیگر به ادامه ی زندگی گسسته شده شان مشغول می شوند ربط دارد ،بدون اینکه این ارتباط ، منطق بینامتنی ظریف و نامکرر با قطع های دو خط روایتی دیگر در مطب دکتر و در کارخانه برقرار کند .در باره روایت کارخانه تماشاگر عادی متوجه نقص نمی شود . یک روایت خطی دارید که غیر حرفه ای چند تکه شده و هربار تکه ای لابلای روایت لیلا در فیزیوتراپی و پدر در مسجد و خانه بایرام که از مسجد باز گشته اند جای گرفته و خط زمان و وقوع پی در پی هر فضا به طبیعی بودن روایت کمک می کند ، تنها تکه ها را باید در ذهن بچسبانید . و مشکل بی ارتباطی درونی این سه باهم دیده نمی شود . روایت کارخانه از تعطیل و تهدید به دردسر درست نکردن و بدر آمدن انبوه کارگران از لای ماشین ها و هویت فیزیکی قدرت جمعی و گرد آمدن در سکوت این توده متراکم و سپس تبدیل سکوت به فریاد اعتراض و شعار و سرکوب پلیس و در گیری و فرار علیرضا و گل درشت حرف شعاری کارگر سرپله ها به علیرضا که ول کردن و گریزش را به رخش می کشد و ادامه ترس زدگی و استرس و اضطراب علیرضا و رساندن خود به اتوبوس های پیشنهادی مدیریت برای ترک کارخانه و …. بازگشت همگی پدر، علیرضا و لیلا به خانه .
خانه کانون گرد امدن و گره خوردن روایت سه گانه شده است و رابطه این بچه ها با هم و بادیگر شخصیت های فرعی تر که مادر و سه برادر دیگر هستند ، مخدوش است. هریک با بحران و نابسامانی خود دست به گریبان اند . تلاش لیلا برای نجات خانواده که در فیلم مانع بزرگش همین پدر ، اسماعیل، معرفی می شود کانون فیلم است..لیلا از همان برخورد نخست ، تقابلی منزجر از پدر و رفتار خصمانه با او دارد که در نحوه نفرت انگیزبیان مشکل ادرار پدر وتقاضای بردنش به دکتر و عکس العمل لیلا که چیزیش نیست ، ظاهر می گردد. و دم به دم این نفرت بیشتر خود را نشان می دهد . تا به سیلی زدن پدر توسط دختر ختم می شود. اما ناتوانی و فقدان قوای اقناعی روایت آن است که لیلا در حرف و زبان چهره و اندام ، می خواهد همه کاسه کوزه بدبختی خانواده و زندگی برادر هارا سر پدر خالی کند اما تماشاگر ابن عقده گشایی را اغراق آمیز و بیمار وار می بیند.زیرا در منطق داستان جرمی به سنگینی نفرت لیلا از سوی پدر وجود ندارد . او کاذگری است که با پول کارگری بچه هایشرا بزرگ کرده . و فیلم در همین مورد دچار تناقض گویی است .مغشوش بودن اتهام و عمل در قصه از آن جا زاده می شود که خارج از روال داستان و آن روایت شده ، کارگردان بنا به دو ضرورت تزریق ایدیولوژیک بدی های پدری پدر سالار و بدی نمادین ساختن چهره ی سرپرست و«پدر»ی پنهان ، که می خواهد با وجه اجتماعی ی اعتراض کارگران و مردم ، به اولیای جامعه ، همگنی ایجاد کند ، در روابط منطقی و ملموس کنش قصه ، مستبدانه دخالت می کند . این البته آسیب آثار فرهادی هم هست که فیلم به فیلم حدت و شدت گرفته و به همان میزان ‌پس از در باره الی و جدایی ….ضربه ای بزرگ به قدرت دراماتیک او وارد آورده و گوش بفرمانیش برای جلب اربابان جشنواره ها ، هویت و استعداد هنر آفرینیش را آفل کرده چون آن چه می کوشد بگوید ، محصول تحمیل یک فیلمساز مداخله گر است که با خشونت و خود خواهی راه تعقل تماشاگر رامی بندد تا همسو با براندازی جهان متخاصم و در مقام اپوزیسیون سرمایه گذاری شده باقی بماند . فرهادی و شاگردانش چون روستایی ، مطلقا جرم شان ساختن اثر اجتماعی با راه حل رادیکال نیست . راه حل رادیکال اگر حاصل استنباط ولو اشتباه هنرمند باشد ، هرگز خیانت از جنس احزاب سر سپرده به دشمن استقلال و پیشرفت و عدالت خواهی یک ملت محسوب نمی شود . وقتی هنرمند خارج از رخدادهای پیچیده واقعیت بومی و نسبتش باذعمل قدرت های ظلمانی و سبطره جو بر ملت در روایتش مداخله می کند تا چهره وارو و وانموده ای بسازد که منافع و نگاه دشمن را ترسیم می کند و با تحریف واقعیت همراه و با تبلیغ قدرت ستم پیشه و متجاوز و نظام جهانی سرمایه سالاری دیوانه و خونریز هماهنگ است ، در این نقژه است که سقوط هنر او رخ می دهد و خواست تحمیلی با روند روایت خلاق و متفکرانه و مستقل دچار تعارض می شود و حقیقت اثر و اثر حقیقت خواه و اصیل را تهدید می کند . مشکل برادران لیلا دقیقا این تحمیل برای ساختن وجه نمادین دلخواه بازار جهانی و قدرت خصم جایزه بگیری است و نا منطقی کردن ، واقعیات روابط عینی فیلم .. واقعا در واقعیت جهان فیلم این نفرت پراکنی از پدر ، هموزن کدام جنایت پدر است که دیگران در ان شریک نیستند . کارگری که نان حلال در اورده و پس اندازی برای رویاهایش فراهم کرده ، چرا باید در چهل سالگی مسئول جاه طلبی فرزندانش باشد ؟ مگر همین نگاه مدرن مورد ادعای حضرات در غرب در هیجده سالگی فرزندان را رها نمی کند تا زندگیشان را با کار خود اداره کنند ؟ این جو سازی و داوری بی رحم علیه اسماعیل تنها توجیه اش ، نهادن این بار کلان روایت نمادین اغراق آلود بر دوش نحیف اوست . و همین طور فیلمساز نا عادلانه در روایت کلان اجتماعی ، نقش قدرت سلطه جوی ویرانگر ایران را به سبب ایستادگی برابر مطامع بردگی ندیده می گیرد و با ساده لوحی می کوشد« پدر سالاری» سیاسی/اجتماعی را مسبب رنجهای ملت جعل کند و این همان خواست وانمودگی های قدرت حریص جهانی است که فرهادی ها و پناهی ها و روستایی ها در جلب ترحم شان به خود و شهرت خواهی جهانی خود در مقام دستیاران هنری ایتکبار متفرعن مسابقه گذاشته اند !
مشکل باور ناپذیری و اغراق برادران لیلا در این تعارض درونی و تحمیل روایت به سود تحریف واقعیت بیرونی که قصدشان ارجاع نمادین به آن است و واقعیت درونی داستان فیلم که منطق معقول دیگری را پیشنهاد می کند و اغراق و کوری و یکسو نگری علیه جرم پدر ، نهفته است . خواهیم دید حکمت اسلام در باره واکنش برابر پدر و مادر ، چه ژرفایی دارد که سطحی نگری نامعقول و اهوای فیلمساز چشمش را نابینا کرده تا در جنگ با پیشنهاد الهی ، پیشنهاد وحشیانه سیلی دختر به صورت پدر ، نا متناسب با ادعا و ادای بی بنیان اتهامات دختر ،بنا به تصنعی شیطانی و نمایشی و تحمیلی طبق میل دشمن فرهنگ ایرانی و با هدف فروپاشی و براندازی ارزشهای ژرف انسانی در فیلم تحقق یابد .
++++
آن« چیزیش نیست» خشن لیلا برابر بیماری پدر و و روز بعد گفته دلسوزانه علیرضا به پدر که:« قربونت برم خودم می برمت فردا به بیمارستان»، مبین یک داوری در باره دو نوع برخورد دختر و پسر به پدر است. به هرحال صحنه شب /خانه، کات می شود به پله های بیمارستان . جایی که نوه اسماعیل پسر پرویز پس از چند دختر ، دنیا آمده و او مشتاق است که نوزاد ، پسر باشد و تا نبیند باور نمی کند و با دیدن علامت ذکوریت ، گویی دنیا را به او داده اند . خوب این یعنی نشان پدر سالاری و مضحکه پدر سالاری و… بدون آن که شعوری فیلمساز را یاری کند که در یابد خواستن نوزاد پسر در خانواده ریشه در سیستم کشاورزی سنتی و کار داشته و به مردان وکاری می افزوده و در غیاب ثروت و مال و‌حمایت های بیمه ای دوران سرمایه داری ، پشتوانه ادامه حیات بوده وتداوم زندگی…. والبته در جامعه جاهلی این وضع مادی به جنایت علیه نوزاد دختر ختم می شده . اسلام با خرافه های پدر سالاری و خشونت جاهلی شدیدا مخالفت می کند . اما بر خلاف نگرش فساد پرور مدرن برای ترکاندن خانواده و ایجاد آشفتگی به سود بهره کشی ، با سرپرستی و حرمت ها و احترام های ویژه والدین موافقت جدی دارد . خصوصا جایگاه محترم پدر به عنوان سرپرست خانواده و محبت و احترام به مادر که بانوی فرمانروای بر پا داشتن ستون خانه و امری قلبی است.
شب در خانه و در جشن ورود نوزاد پرویز باز برخورد بیهوده توهین امیز لیلا با پدر چیده شده و نیز کنش رذبلانه پدر بی ارتباط با واقعیت روایت به پدر برای ایجاد نفرت نسبت داده شده . گویی فیلم قصد دارد دقیقا رابطه عاطفی دختر و پدر را وارو کند و به دست دختر ویرانگر پدر باشد . پدری که کیف عروس تازه زایمان کرده اش و جیب پسر تازه پسر پیدا کرده اش را تفتیش می کند تا خوراکی اندکی که لیلا در کیف زائو نهاده و دو تخم مرغ و یک قطعه سوسیسی که پرویز، که شغلش شتتشوی توالت یک مرکز خرید است بداشته ، بیابد و آبروی آن ها راببرد. این همان چینش های مضحک فیلم است که ربطی به واقعیت فضاو شخصیت ها ندارد و به زور همراه با نمایش صوری و بی منطق بازیگر میخواهد ما را شریک نگرش ایدیولوژیک و نفرت لیلا و فیلمساز !!! کند . به سود نفی ارزشهای معتبر اخلاق ایرانی و برای نابودی خانواده چون غرب.
علیرضا در اینجا برخورد دلبسته به پدر دارد و قول می دهد فردا او رابیمارستان ببرد.
فصل راهروی بیمارستان پدر و بازی هندی علیدوستی وگفتگوی این دو، لیلا و علیرضا ، در این راهرو ، خیلی توجیه سازی ناتوانی است برای باوراندن مردان ترسزده و زن قهرمان برای کسب ازادی از قید پدر سالاری ظالمانه و باوراندن نقش میداندار و رهبری کننده وعقلانیت و خرد لیلا ، این زن تنها و توانا برابر حماقت مردان خانواده برای ساختن زندگی و نجات خانواده !
چنان این بازی گل درشت زن ، زندگی ، آزادی فاش است که ادم فکر می کند دانسته و یا بازی خورده بنا به محتوای درونی فیلم ، کارگردان و حضرات برانداز و تروریستدکومله ،همه یک کارگردانی مشترک داشته اند ، بوسیله سیا، تا به اغتشاش ختم شود ، ان نمایش کن پیش از اغتشاش و شعار نهفته در برادران لیلا ، و آن ماجرای پلشت ساختن عنکبوت مقدس و ، آن بیانیه بیستم نفرت انگیز موسوی وپیشتر بازی عریان سازی فحشای زنان بازیگر و پروژه me too ی ایرانی در پشت نقاب اعتراض به تجاوز جنسی که خود در آن شریک بودند ومی دویدندو …. گویی یک زمینه سازی و همدستی برای اغتشاش براندازانه و طراحی شده در اتاق های فکر امریکا و در صفحه تبلیغات فضای مجازی و رسانه های آمریکایی و انگلیسی و اسراییلی و سعودی بوده است.
اما گفتگوی لیلا و علیرضا در راهروی بیمارستان واقعا هندی است و ساخته شده تا رهبری زن راحقنه ی ذهن تماشاگر کند .

گذشته از کنایات نخ نمای لیلا در باره شلوغی بیمارستان : دولتیه دیگه ، و یا ریدم تو رسمتون که پرویز وقتی پدرش ، اورا تفتیش می کند و تخم مرغ از جیبش در می اورد ، چون رسم عام ملی !!!!!بر زبان می آورد و معلوم نیست رسم ایرانی چه گناهی کرده که وقتی فیلمساز صحن سازی می کند تا پدرش حماقت کند باید دشنام لجن آلود نثارش شود . حرف عادی لیلا هم راه براه تبلیغ پدر ستیزی بیمارگونه است . از علیرضا می خواهد لیلی به لالای بابا و مامان نگذارد . علیرضا در برابر حرفهای تند لیلا علیه پدر ، دلسوزی می کند اما لیلا شمشیر از رو‌می بندد و می گوید به همه بفهمون که هر روز نمی تونی بیاریشون دکتر .
اینجا هم دروغگویی رسم مردان است. (به تبع شگرد فرهادی) ، پدر دروغ گفته بود که در عزای غلام ریشم را زدند و پیراهن سفید به من پوشاندند . او دروغ می گوید چون می خواهد برای بدست آوردن دل بایرام و شاید به طمع بزرگ خاندان شدن ، حقیرانه اسم نوه اش را غلام بگذارد ‌و همه به او دروغ می گویند که در شناسنامه نوزاد اسمش غلام است و اوکه بی سواد است با مقایسه شکل اسم با آگهی ترحیم غلام در می یابد به او دروغ گفته اند و او در باره سند گروی بانک دروغ می گوید . حال معلوم نیست چرا دروغ لیلا خوب و دروغ پدر فقط گناه کبیره بشمار می آید . مداخله مغرضانه فیلمنامه نویس/ کارگردان در ایجاد انزجار علیه پدر اجازه هر بد گویی رابه لیلا می دهد .در راهرو بیمارستان هم همین روش ادامه می یابد .البته حالا این لیلاست که به علیرضادمی گوید نباید دروغ بگوید و می داند او بیکار شده است . لیلا اسطوره راستی وخرد و شجاعت و عمل ، و پدر و مردان دیگر ، برادران لیلا ، همچون پدر ، دروغگو و پنهان کار و بی عقل اند . در این صحنه هم اوست که به علیرضا می گوید کاری باید کرد . واین اشاره به انفعال او در مقیاس اجتماعی دارد و در همین ماجرای خانوادگی هم! (فرار علیرضا از صحنه اعتراض کارگران را بیاد اورید ، این کاری باید کرد مثل پیام اغتشاش در وجه نمادین طنین انداز است !) حرف عادی لیلا شعار های سمبلیک است!!! کاری باید کرد و این ها یک عمر است که در جا می زنند ، جوونی مان را از دست می دهیم ، شب تا صبح خوابند و صبح تا شب فکر می کنند چقدر بخوابند و…
لیلا همراه میخواهد ناراحت است که علیرضا‌ روحیه گسست او را ندارد . لیلا در میان لیلا برادرانش به علیرضا امید بسته که شغل دارد و کارگر است اما شجاع نیست. موضوع کاری باید کرد و کاری باید راه انداخت صحبتی معمولی است اما کارگردان ترجیح می دهد وسط راهرو‌ بیمارستان لیلا گریه هندی کند تا ترحم بیشتری جلب نماید .
فیلم با همین آهنگ ادامه می یابد ، با همین تناقضات! پرویز کارش شستن دستشویی است اما فقط سر و وضع او و دخترانش بیست برابر حقوق تی کشی می ارزد!!! منوچهر ، برادر دیگر و دوستش در بیغوله زندگی می کنند اما شرکتی را در اختیار دارند که هربار هزار پراید اسم نویسی می کند و این روش مریض و رانتخوارانه و شیادانه ، حالا به عنوان یک کار نان و آب دار به علیرضاپیشنهاد می شود .البته این اغراق ها می تواند دراماتیزه کردن نابجایی ها و تناقض های زندکی کلاشانه ایرانی قلمداد گردد.
‌لیلاعاقل و مخالف با این شیوه های فاسد و رابج زندگی کلا هبردارانه است برای همین به جلسه منوچهر و محمود که محتوابش کار کلاهبردارانه است راهش نمی دهند ،او میخواهد پول روی هم بگذارند و در توالت مرکز خرید که قرار است بوسیاه مدیریتش، کوبیده شود و مغازه بزنند ، مغازه ای بخرند اما پولشان کفاف نمی دهد و در همین گیر ودار است که فاش می شود پدر پس انداز چهل سکه طلا دارد که به عنوان هدیه‌برای بزرگ خاندان شدن ، قرار است به بایرام به عنوان کادوی عروسی پسرش بدهد و اوج نمایش خودخواهی او و سیلی به صورتش با این داستان سازی شکل می گیرد . و‌چنین موضوعی به هجوم تازه ی لیلا علیه پدر ، با خشونت بیشتر، منجر می شود . که او مانع خوشبختی فرزندانش است . یعنی فیلمساز ابر و باد و مه خورشید رابهم می دوزد تا مقصر همه فلاکت برادران و خود را پدر معرفی کند . والبته در وجه اجتماعی هم با همین ترفند و به همین سادگی همه بدبختی های ایران به سرپرست جامعه نسبت داده خواهد شد!!! و این همان وانموده ی آمریکایی برای فریب مردم جهت ویران کردن ایران است وقتی خود چهل و چهار سال در راه تخریب همه سویه ایران میجنگد که اگر برای امریکا این محاصره و تحریم رخ میداد ده بار منفجر می شد ، و اینها رخ می پهد تا شعار وارو نمای کاری باید کرد ! تزریق مخاطب شود . کار لیلا می شود همان سیلی!!!!
فیلم با همین روند ادامه می یابد .
++++
تناقض برادران لیلا حاصل رفتار ریاکارانه و فرصت طلبانه ی بزرگ پنهان در فیلم است از نگاه و وضع وجودی فیلمساز در نسبت او با حقایق اجتماعی اش بر می خیزد. فیلمی که در باره ساختن حرف می زند و برای نساختن عمل می کند. فیلمی که واریاسیون و انواع رنگارنگی از فساد وگره های گوناگون اجتماعی وفرهنگی و اخلاقی و بویژه اقتصادی را که هر روز در روزنامه ها صدبار تکرار می شود و تذکر داده می شود گرد آورده و قریب صد جمله قصار به جای دیالوگ دراماتیک ، با موضع دانای کل تحویل تماشاگرش می دهد تا بگوید دارد در ستایش کارایی و قدرت فعال زن فیلم می سازد که در چنگ بی عملی مردان و فساد اجتماعی /سیاسی اسیر است. اما خود مهمترین سند کار روشنفکری ی سینماگران برای تیشه زدن به ریشه ی فرصت تاریخی «ساختن واقعی ایران » است ، با در خدمت قدرت سرمایه سالاری جهانی در آمده که از ساخته شدن استقلال و آزادی و عدالت و پیشرفت ایران بشدت طی یک قرن جلوگیری کرده است و طی چهل و چهار سال عمر انقلاب اسلامی، نمایشی بیرحمانه برای بحران زایی مدام علیه ساختن وبرای ویرانی ایران و توسعه فساد وترور و کشتار و نابودی منابع نیروهای فعال و اهل ایمان واز جان گذشته ی ساختن ایران به کار زده ، وبا توسعه نومیدی و اغتشاش و تفرقه و فقر و اشاعه بی اعتمادی و فساد و دشمنی و تفرقه و دروغ با کودتا و تحریم و غارت و وانموده ها مانع ساختن کشوری شده که تنها گناهش این است که نمی خواهد برده اربابان و گاو شیر ده غرب و شرق باشد و فیلمسازان روشنفکر ما مثل پناهی و رسول اوف و فرهادی و روستایی درست در این عرصه مرگ و زندگی ساختن همدست این دشمن غدار سلطه طلب می شوند….
مشکل فیلم گرد آوردن تنها مجموعه ای از آسیب ها و امراض موجود مانند شلوغی و مشکلات بیمارستان دولتی ، رانتخواری و شیادی اقتصاد دلالی مثل ماجرای معاملات فاسد خود روهای هزارتایی و دو رویی و ریاکاری فرهنگی و دروغگویی و خرافه های جنسیتی در تولد نوزادان و تازه بدوران رسیدگی و تناقض کار در جایگاه مستراح شور و ظاهر زندگی و پوشاک دختران مثل پرنسسها و مخالفت با تعدد فرزند آوری در وضعیت فقر و ووو نیست ، بلکه ایستادن در جایگاه ترویج نومیدی و نفی اصلاح و گزینش راه ویرانی به سود افق بردگی و نه استقلال و همدستی با بردگان است . وگرنه کدام رهبری و وفاداران جانباز انقلاب که در راه ازادی و ساختن واقعی جامعه ای سالم از جان گذشتند مدافع فساد و نابسامانی و بیکاری و تورم و فلاکت بوده اند ؟ اتفاقا کانون فساد همین قشر ممتاز غربگرای اقتصاد طفیلی و آویزان به غرب و سباستمداران غربگرا و روشنفکران خودباختهدو بی سواد و دست پروردگان بی بی سی و صدای امریکا و اسراییل و اتحادیه اروپا هستند که امثال روستایی کارگزار منویات آنان شده اند .ودر حقیقت تنها ورسیون رادیکال تر اصلاح طلبان واصول گرایانی هستند که از درون انقلاب به روح انقلاب اسلامی خیانت کرده و درون نظام حکمرانی به جای ساختن ایران چشم امید به غربی بستند که روستایی ها آویزان آن و کارگزار برده آن شدن هستند!
جالب است که در فیلم این وجه نوکیسه و طفیلی و شیادی اقتصادی ی بیمار که در فقر میزید و رویای ثروت دارد و دفتر در برج می زند و محمود و منوچهر نماد این کلاشی هستند بالاخره سر از غرب در می آورند. رانت خواری اطلاعات درجه اول مدیران در مستراح ، آن همه استفاده دیالوگ پسران از کلمه گه و ریدم ،سقوط پدر و پراکندن سکه ها در مستراح ، همه و همه گویای آن است که فیلم می خواهددر توالت نومیدی و کثافت تماشاگر را غرق کند ، نه اینکه نیروی پاکیزگی و عمل انقلابی ی اصلاح و و امید نجات بیافریند و در این نقش و وظیفه داس بر ریشه های عاطفی و عقلی و روحی هویت و وحدت ملی ما میزند نه بر جاهلانگی ی خرافه های وابستگی لیبرالی یا تحجر ، بلکه به نقاط قوت فرهنگ بومی ، به خانواده دقیقا مقدس وپایگاهدو سد خود فروشی و نوکری اجنبی ومحل انتقال مهمترین ارزشهای خرد و محبت . قصد نابودی رذایل نیست نابودی ریشه هاست ، تا بردگی و ازخود بیگانگی راحت محقق شود . در فیلم برادران لیلا جنگ ساختگی با پدر ، جنگ بادکاستی ها و عقب ماندگی های فردی یا اجتماعی و امراض یک نظام و رشد نقاط قوت آن نیست . بریدن سر رؤیای ساختن و زندگی عادلانه و ایمان به پاکی و امید به اصلاح و ترویج نابودی ایران است. کدام بی انصافی است که شیطان صفتانه دروغ بزرگ را حقنه کند که گویا انقلاب اسلامی ، خواهان فساد اقتصادی و بهره مند از آن بوده و مثلا در شیادی محمودها اسم نویسی هزار پراید پ هزار بار بالاتر از این فساد ، ذینفع بوده و رهبران شریف آن از ولی فقیه و مطهری ها و مدنی ها و دستغیب و بهشتی و رجایی ها تا سلیمانی هاو بروجردی ها و باقری ها و باکری ها و کاظمی ها شهریاری ها و فخری نژادها و ….این انبوه شهیدان که یک نخ موی شان به انبوه نوکران روشنفکر اجنبی می ارزد ، همدست اینفاسدان بوده اند ؟
اگر لیلا نماد عقل و کار سالم است و نان خوردن با کثافتکاری به شیوه منوچهر را نفی می کند ، چه تعرضی با انقلاب می تواند داشته باشد که بهترین فرزندان ایران را بسیج کرد برای کار و تولید شرافتمندانه و جان باختند برای جامعه ای مستقل و عادل و سالم؟ و ایستاد برابر غربی که فیلمساز به میلش فیلم می سازد تا سرچشمه ویرانگری اقتصاد ایران را نهان سازد!
تحریف اما به سود ایدیولوژی فیلم برادران لیلا است . روشنفکری ما تنها با وانمود ها و وارو‌جلوه دادن ها و قاطی کردن جایگاه رخدادها و یکپارچه کردن خیرو شر درون واقعیت ایران‌ ، قادر است از موضع مخرب خود و همدستی با دشمن دفاع کند .
به هر حال به کار گرفتن همه این نشانه ها ی منفی برای متهم کردن پدر و فساد جامعه را به دوش انقلاب انداختن با داستان پردازی مستبدانه و تحمیلی روستایی گرد یک رخداد مجعول سر انجام می یابد که قرینه سازی آن با وجه سیاسی بلاهت بار است.
بایرام که میخواهد عروسی مجللی برای پسرش بگیرد وصیت نامه پدر را بهانه میکند تا با چاپیدن اسماعیل اورا به نام بزرگ خاندان و جانشین غلام ، به جای قارداش غلام قمارباز و بی آبرو معرفی کند و چهل یکه طلا به اسم هدیه عروسی از او بگیرد که طبق یک رسم ارتجاعی سنتی جهت رقم کلان دارد که بزرگ خاندان بیشتر ازهرکس باید متحمل ان شود. پدر که سوادی ابن جاه و رؤیای بزرگ خاندانی دارد می پذیرد و همین نقطه عطف داستان و نقطه بحران زای غایی است.
موضوع کادوی عروسی پسر بایرام و پذیرش اسماعیل که رقم کلان کادوی بزرگ خانواده به عهده گیرد و در این مقام رؤباهایش بر تخت پادشاهی بنشیند به معرکه ای بدل می شود که در آن رذائل پدر ، کشمکش درونی خانواده ، اوضاع وخیم فرهنگی عقب مانده و سنت های خرافی ، واقعیت های پر هرج و مرج اجتماعی ، همسان سازی بحران برجام و تورم و سقوط ارزش ریال و بحران‌ تازه خانواده وعدم عقلانیت در حل بحران جامعه و عدم عقلانیت اسماعیل در درک وهمدردی با مشکلات حیاتی فرزندان و کارو بار و بیکاری شان ، بی توجهی و بی مسئولیتی پدر و خودخواهی و قربانی کردن همه برای رؤیای جاه طلبانه اش و..
بنا به دیدگاه فیلمسازساخته و پرداخته می شود تا وانموده ی غربی از رندگی ایرانی تصویری منفور بسازد و همه وجوه مثبت رابطه والدین و فرزندان در خانواده ایرانی وارو بازنمایی گردد و جهالت ها نقش کانونی یابد و توان درونی این جهان ایرانی /اسلامی برای اصلاح عقلایی و تربیت الهی نفی گردد . فیلم برادران لیلا چنین به نمایش می آید

پدر تعهد محضری داده که چهل سکه به رسم هدیه بزذگ خاندان بدهد. اسماعیل و رنش رؤیای بزرگ خاندان می بافند. پسرها مخالفند و میدانند بایرام دارد کلک می زند سکه بچاپد .لیلا خون بهدجگر دعوا می کند. وقتی می فهمند او‌چهل سکه پس انداز دارد و به آنها نداده خشم شان‌بیشتر می شود که صد بار پول لارم داشتند و پدر نداد . سیلی لیلا به صورت در پدر چنین زمینه چینی هایی است که رخ می دهد تا مخاطب فبلم ان را کار قهرمانانه به حساب آورد و نه یک سقوطراخلاقی و نا خویشتن داری . پذیرفتنی کردن خشونت در خدمت مدرنیت و گسست که چهره نمادین تشویق خشونت اجتماعی واغتشاش وبراندازی است ، در آثار فرهادی و تیم سینمایی امریکایی ، با همین شگرد شکلبندی می شود.
اتفاقی نیست که پس از زمینه ساز نظری دین زدایانه ی «کلام محمد ، رؤیای محمد »که تکرار سخن ابوجهل بوده و در قرآن به این افترا اشاره شده، همچون زمان پیامبر عزیز صلوات الله علیه و آله ، بدنبال تبلیغ نظری ، خشونت عملی و نقشه قتل و نابودی رخ داد. و‌چنین روشی به وسیله معاویه و یزید و بنی امیه و بنی عباس استمرار پذیرفت .
مجلس عروسی و بعد ، همه تصاویر در مسیر همین فروپاشی نمادین پیش می رود.
لیلا و برادران بدون علیرضا که فیلم اورا کارگر منفعل و نماد طبقه ترسوی مردم دلبسته ی سنت ( و با ریشش نماد مردم مدافع نظام پدر سالار و و بانامش علی رضا ، برخلاف نام ایران باستانی دیگر برادران ، ( پرویز ، منوچهر ، فرهاد) رضاداده به« علی » ،گریزان از عمل جدی برابر نظم کهن سنتی)، معرفی کرده ، تصمیم می گیرند سکه ها را بربایند . و ما هم مثل علیرضا این خیانت به پدر را نخواهیم دانست تا وقتی علیرضا ناگهان با دیدن لیلا در بالکن سالن متوجه ماجری می شود . انان بسته سکه ها را که به علیرضا داده اند، از پیش خالی کرده اند . و حالا او را وامی دارند به بایرام بگوید نزد همه وانمود کند سکه ها را گرفته و بویش را در نیاورد.
ماجرا به طرد مفتضحانه پدر از مقام بزرگ خاندانی و اعلام بزرگ خاندان بودن قارداش علی ختم می شود. اسم علی برای این جانشین قارداش تصادفی انتخاب نشده و جزیی از همان کینه فاسدان علیه پاکان و معصومان و فرزندان علی و آل علی، علیهم السلام و پیروان امام همام تجلی ناب حق پرستی و عدل پروری در همه تاریخ بشری است است .ما در همان کن‌و پروژه کلید زدن سناریوی اغتشاش با شعار زن ، زندگی ، آزادی در این جشن سینمایی ، دیدیم .منظورم توهین بی آزرم به امام رضا علیه السلام است.
اکنون که لیلا و برادران در پی فروش سکه سرفت شده از پدر بر آمده اند نوبت ظهور همذاتی بحران خانواده با بحران جامعه است . انفجار بی ارزش شدن ریال و طلا در برابر ارزش دلار ، نیش برجامی فیلم و درو کردن کاشته های فیلم در متن این بحران عمومی است . پیام فیلم یک در خواست نیابتی ی است به نیابت از آمریکا ، فیلمساز از ایران تسلیم بی چون و چرا و امضای پیمان بردگی رامی طلبد . نه اجرای دو‌جانبه قرار داد .
روستایی برای رسیدن به این نقطه، فیلمش را بر دو‌ دروغ بزرگ استوار کرده است تا کلان روایت های ذکر شده در قسمت نخست مقاله را به سود مدرنیت و براندازی سنت ، بلکه اسلام و انقلاب اسلامی به سرانجام برساند:
۱-حقیقت زدایی از فرهنگ اسلامی احترام به والدین .
۲-حقیقت زدایی از درک و تصویرو ریشه ، علت بزرگ وتوطئه عیان بحران اقتصادی ایران که غرب در جنگ وحشیانه اش بر ما تحمیل کرده و از نتایج مهار نشده اش بحران پولی و تورم و فرو ریزی ارزش ریال است . کور کردن آگاهی مردم نسیت به ریشه بحران در ایران و انداختن تقصیر به گردن جمهوری اسلامی و استقلال طلبی و آزادگی حکمرانی اسلامی ، همان وانموده ویرانگری است که غرب اشاعه می دهد و امثال فرهادی و روستایی و…. نقش ترویج سینمایی آن را دارند .
++++

تفاوت نظر اسلام در باره پدر با پدر سالاری چیست؟
از جمله دروغ های آثاری چون خانه پدری و فیلم هایی چون لیلا و کارهای فرهادی و روستایی آن است که با تکیه بر جهل خود و جهل مخاطب ، تصویری دروغین از همسان سازی نظام پدر سالاری فئودالی و نظام دینی پدرانگی و حرمت و جایگاه پدر می سازند . تا جایی که به نص و‌منیع وحی و تأویل معصوم از کلام الله و عمل اهل ایمان دارای معرفت ، بستگی دارد ، نظام الهی متکی بر زوجیت است و برتری مستبد مرد بر زن یک جعل خلفای غیر معصوم و اهل سقیفه است که فیلم برادران لیلا آن را ادامه می دهد . چرا ؟بنا به اسناد قطعی، چون کلام الله که بارها از آفرینش روجی چیزها و زوجیت جدا ناپذیر انسان سخن رانده است و بنا به تفسیر امامان معصوم ما که بنا بر وحی ،اساس برتری بر جنسیت را چون برتری مبتنی بر رنگ و نژاد و دارایی نفی کرده اند .دست کم این بلند گوهای اغوای شیطان ، به نص کلام الله رجوع می کردند تا ببینند در این باره خداوند چه می گوید . نقش زوجی انسان و ارزش مرد و زن به تقوا است، و نه جنسیت. و برابری شان نزد خدا و محور خاندان دانستن زن و عدم تبعیض علیرغم نقش متفاوت زن و مرد ، در آیات گوناگون ذکر شده که خوب است همه تحریف گران و وانمود سازان از جمله سینما گزان کفرزده و غربزده و شرقزده ما به آن رجوع کنند .ایات برتری مرد و زن بنا به تقوا ( خویشتنداری و پاکی و حق خواهی و عمل نیک حاصل از ایمان و عقل و… ) و اصل آفرینش زوجی و نه برتری جنسی در آیات فراوان از جمله ایات متعدد سوره بقره ، آل عمران ، مائده ، اعراف ، یوسف ، رعد ، نحل، محمد ، احزاب و مریم ،زمر ، مؤمنون، انعام ۰ توبه و انفال وفرقان و… آمده .قرآن حکیم حدوددویست و چهل بار بر این برابری جنسی در متن برتری اهل تقوا چه مرد باشند و چه زن تأکید کرده است . از سوی دیگر در آیات گوناگون از زوج و زوج بودن آفریده ها و اهمیت یکسان ذکر و انثی ، مونث و مذکر سخن گفته که به آیات سوره رعد ونجم و ذاریات وقیامه وحی و مؤمنون و الرحمن و هود و ….می توان مراجعه کرد .و دید که هفتاد بار کلام الله از ازواج و زوجین و زوجان و حقوق زوج ها سخن رانده که هر جنس در جایگاه اجتماعی متفاوتش از آن بهره مند است . مثلا مسلم است حقوق زنی که به کودکش به اختیار شیر می دهد و نمی توان او را حتی به این کار وادار کرد ، به معنی برتری زن و ظلم به مرد نیست و یا حقوق مردی که تکلیف رفع نیاز مادی خانواده و معیشت و نفقه به دوش اوست و نمی توان زن را وادار کرد از در آمد و دارایی خود خرج زندگی را تأمین کند ، در سهم الارث عقلا باید دوبرابر زن باشد و این ظلم بر زن به حساب نمی آید که شوهر در ارثش شریک نیست ولی مخارجش به عهده مرد است و دارایی مرد صرف رندگی مشترک می شود . در دعای کساءمحور خاندان وحی ، مادر مهربان است نه مردان معصوم خاندان . و البته در هستی شناسی کور و کر ماتریالیستی ، این خلقت قابل فهم نیست . زیراذعقل زایل شده است .
اما چرا قرآن مجید پس از شرک ، (سرکشی برابر حق و پرستش بت ها و خود پرستی) ، این همه به حرمت والدین اهمیت داده و حتی می گوید در سالخوردگی به انان اوف نگویید و با مهربانی نهی کنید. در نهی بدی ها و ولو وقتی در باره خطاها شان صحبت می کنید ، ادب رادرعایت کنید و دلشکسته شان نکنید . به استثناء واجبات الهی که تخطی ناپذیر است ، در باقی امور خواست شان را که منکر وحرام نباشد ، مقدم بر عمل مستحب خود بشمارید و….
بر خلاف تصور عامیانه از پدر سالارانه بودن این فرامین ، همه چیز فراتر از حتی دلیل اخلاقی است و ریشه هستی شناسانه و تربیتی دارد . فیلم برادران لیلا با سیلی بر گونه و و به چهره خرد وعقل کاملا درستی آن را گواهی می دهد ! فیلم برادران لیلا اموزش وحشیگری علیه پدر است فیلم این رفتار راکه علیه حقیقت وجود انسانی لیلا است بادرندگی بدتر از حیوانات اموزش می دهد و آن رامباح و حق می شمارد و ضد نظر قرآن رفتاری ویرانگر را تأیید می کند .
از منظر قرآن ، در هستی یابی دنیایی انسان ، پدر و مادر جانشین نقش خدا در خلقت می شوند ،. همان طور که در هستی اصیل ما از اوییم و به او باز می گردیم ، در هستی دنیایی ، این حقیقت به صورت جداشدن از صلب پدر و زهدان مادر محقق می شود و آمیختگی جانی وجود دارد . انسان های عاقل در مقام آدمیت ، این را تعقل می کنند و پیش از تعقل ، فطرتا متوجه این حقیقت در هستی باطنی خودهستند و تنها کوری فطرت وجهل و عناد و مخالفت روشنفکرانه با هستی خود به سرکشی برابر این حقیقت می شود . تازه نقش غریزی محبت حتی در حیوانات در این مورد ، قطعی است .
پس عدم صبر برابر والدین بی صبری برابر هستی است . خداوند از انسان می خواهد ، امانت و ریاضت آدم بودن و مقام عالی آدمیت را حمل کند و از ازمایش الهی سرفراز عبور کند . اگر در خانواده حتی پدر و مادری امیال فرزند را نتوانند برآورده کنند و حتی مرتکب خطا شوند ، فرزند نباید مقابله به مثل کند زیرا در وهله اول هستی خود را در خطر قرار می دهد و خودش حیوان و بدتر می شود . انسان حتی با نگاه کردن با امر زشت ،امر محسوس راتبدیل به امر مجرد درونی خود می کند و‌این صورت به جزیی از وجود باطنی او بدل می شود . نفرت و بدی نسبت به نزدیکترین پاره وجودی انسان عاقبتش ، پر شدن روح انسان از بدی و سیاهی و ناتوانی در دوست داشتن است .او محکوم می شود که توان عفو‌و شکیب را از دست بدهد و در اعماق خود ناتوان وتنها و تهی از حس انسانی زندگی بیرحمی را تجربه کند . دین هرگز نمی گوید ضعف و نقص والدین را بستایید و‌ آن را . چون امری نیک بپذیرید برعکس آگاهی با رذایل و جهل و خشونت و فقدان تربیت شدگی والدین وظیفه هر انسانی است و عدم تکرار آن و فراهم آوردن زمینه واقعی زندگی و رشد سالم اجتماعی در جامعه عادل . الگوهای تربیتی از سوی رب یکتاو با واسطه گفتاری و رفتاری معصومان سلام الله علیهم ، روبروی ماست .ما مکلف به تبعیت ازاین الگو و مکارم اخلاق هستیم . پس شکیب و حفظ حرمت والدین بیش ازهرکس به سود ارتقای روحی خود فرزندان است و جامعه را در مسیری از خرد و محبت و صبر رشد می دهد تا از دور باطل تکرار بدی خارج و گام در راه اصلاح بگذارد . اما تربیت غربی و کاریکاتور پیشنهادی روستایی ، بدتر از عقب ماندگی خرافی جامعه فئودالی ، جامعه را خشن تر ، و وحشی و بی عاطفه تر می کند سرو برای جنایت و سرما و خودخواهی و خشونت ب،بار می آورد . آن سیلی به گوش پدر ، سیلی به گوش انسانیت لیلا و حیوان شدن اوست . تازه مضحک ان است که فرزندان بالای سی یال طلبکارانه پدر را محکوم می کنند که چرا پس اندازش را به آنها نمی دهد و چرا سند را نهان کرده و دروغ گفته !!!خوب به خاطر همین زور گیری دیوانه وارتان .
بگذریم که در واقعیت تربیت ایرانی هزاران هزار پدری وجود دارند که از نان شب خود می زنند و خرج فرزندان شان می کنند و توقعی هم ندارند و‌چیزی برای خود پس انداز نمی کنند ، هرچند فرزندان ذره ای فداکاری والدین را نبینند و سپاس ننهند . در نتیجه چینش فیلمساز ، چینش روایت برای شکل دادن به وانموده ای گمراه کننده و مغرضانه است .ماربه مردان و پدران زیادی در اطراف خود می نگریم ایا اینان شبیه پدر برادران لیلا هستند ؟و بروشنی پاسخ مان منفی است . اینان آدم های شریفی اند که کار می کنند و قلب شان مملو از مهر فرزندان شان است‌ . روستایی برای اهداف ایدئولوژیک خود ، زندگی ایرانی را تحریف می کند . چون خود صاحبان شعار زن، زندگی ،آزادی !
++++
در متن برادران لیلا ، ماجرای بحران خانواده گره خورده به ماجرای بحران جامعه ، از هر دری سخن رفته از اقتصاد دلالی تا رانتخواری و فساد پولی و برجام و بازی با دلار و طلا و تورم و….هیچ یک. از این بحران ها دروغ نیست اما ، مشکل وانمود ضمنی علتی است که پوشاننده علل اصلی بحران اقتصادی ماست و حتی فساد مدیریتی به این عامل ربط دارد . در فیلم نه تنها واقعیت یک ایستادگی حماسی برابر تجاوز و دست انداری و ویرانگری خارجی که از درون ساختار اقتصاد ما به ما ضربه می زند ، نمی شود . نه تنها سیمای درستی از واقعیت ارائه نمی شود بلکه متناسب با سوگیری ضد انقلابی ، راه حل ضد ایرانی و به سود دشمن ایران ابلاغ می گردد که کارش گسست بنیادهای وحدت و دوستی و فرهنگ محترم به سود خشونت و بی حیایی پست و پلشت و کینه ورزی است . فیلم با شهوت و لذت رضایت آمیز و بیمار گونه ای می گوید ترامپ سخنرانی کرد دلار شد هفت تومن ، توئیت زد شد هشت تومن. این جوان لحظه ای نمی بیند قلدری یک ظالم ، گناهش را به پای مظلوم نمی نویسند .چهل و چهار سال مقاومت سبب جایگاهی بی بدیل در ملت ها برای ایران شد . ما چیزهایی را شروع کردیم که هرگزتصورش رانمی کردیم . ازقرار روستایی ها از پیشرفت وطن احساس نا خوشایندی دارند که محصول همان پناه بردن به دشمنان ایران همدستی و همراهی روحی و عملی با آنان است .
+++++
فیلم امیدش را در تبدیل علیرضا ،به لیلا گونگی یافته و به تبدیل این نیروی وابسته به پدر ، به پیرو ایده ویرانگری چون گسست و همصدا شدن با زیان وارد کنندگان و گزینش راه اغتشاش و ویرانی . او در کارخانه برای احقاق حق کپسول گاز را به شیشه می زند و اگر روستایی راهی داشت انفجار داعشی و منافق وار ایران و نحل کار و ساختن را به نمایش میگذاشت .

لینک کوتاه : https://entebaagh.ir/?p=15730

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.