اختصاصی انطباق – مهدی روحی : آزادی واژهای به ظاهر کوتاه و ساده ولی گرهخورده به ذات بنیبشر با معنایی عظیم و پرمحتوا که هزاران سال است که آفرینش آن با عمر بشریت همخوانی دارد.در میان آزادیهای مختلف، آزادی عقیده و اندیشه در هر بازهزمانی به عنوان یک خواسته اصولی میان قشرهای مختلف انسانی خودنمایی میکرد و هزینههای فراوانی را نیز برای شیفتگان این مهم ایجاد کرده بود و همچنان میکند.
شعارهای فراوانی هم در زمان حکومت سابق ایران از جانب مخالفان سر داده و آزادی فریاد زده میشد و در همین راستا شعار تاریخی “استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی” در خاطر هم ثبت شدهاست؛ شعاری که مردم ایران برای رهایی از خفقان سر دادند و به دنبال حق آزادی عقیده و اندیشه بودند.
در همین حال سخنان و شعارهای مسئولان را در آن سالها به خاطر داریم که از آزادی بیان، اندیشه و عقیده سخن میگفتند و این حقوق هر انسان را واجب میدانستند.
برای مثال آیتالله سیدعلی خامنهای رهبر انقلاب سال ۶۶ در یک سخنرانی در نمازجمعه میگوید: «آن جایی از اظهار عقیده خوف و ترسی هست که نظام حاکم در خود احساس ضعف کند؛ اظهار عقیده یکی از حقوق طبیعی انسان است. عملاً هم در اسلام، صدر اسلام و زمان پیغمبر(ص) و زمان خلفای اول به موردی برنمیخوریم که جلوی اظهار عقیده گرفته شده باشد. آن جایی که کسی در این صدد برمیآمد که به رسول خدا (ص) یا به خلفای اول مطلبی را بیان کند، ما میدیدیم که با کمال آزادی به او اجازه میدادند در مسجد و در پای منبر امیرالمومنین(ع) یک نفری بلند میشد و راجب مطلب امیر المومنین(ع) اعتراض میکرد یا از او سوال میکرد.»
یا از طرفی دیگر به سخنان آیتاللهبهشتی از شخصیتهای اصلی انقلاب میتوانیم اشاره کنیم که در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا گفته بود:”هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی، تحت شرایط فوق العاده و غیرعادی و به طور کلی تحت هیچ شرایطی حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد.چیزهایی هست که فقها میگویند به عنوان اولی واجب است، ولی به عنوان ثانوی حرام میشود.بعضی چیزها هست که عنوان ثانوی برنمی دارد. این هم عنوان ثانوی برنمی دارد. یعنی برطبق آنچه ما از اسلام میشناسیم هیچ حکومتی تحت هیچ شرایطی حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از دست مردم بگیرد. این در اسلام دُگم است.رفقا این مهم است. ما در شرایط فوق العاده هستیم، با دشمنهای مختلف روبه رو هستیم، حکومت نظامی اعلام میکنیم؛ این در اسلام نیست”.
مرتضیمطهري که او را معلم انقلاب مینامیدند نیز بر مسألهي آزادي انديشه و بيان تأكيد فراوان داشت و در اين موضوع به صراحت سخن گفته و معتقد بود كه قوهي تفكر انسان مانند ساير قوا و استعدادهاي انسان بايد آزاد باشد و طبعا بيان انديشهها نيز بايد آزاد باشد. حتي اگر كسي انديشهي غيراسلامي دارد اگر از روي فكر به اين انديشه رسيده و خالي از نفاق است بايد در بيان افكارش آزاد باشد و البته علماي اسلام بايد پاسخ او را بدهند.
این سخنان برگرفته از عقاید برخی شخصیتهاست که در بحث انقلاب صاحب نظر بودند و نقش داشتند و بسیاری از فعالان سیاسی و عقیدتی نیز وجود دارند که نگاههای آزادتری نسبت به آزادی بیان و عقیده دارند با این حال مدتهاست که شاهد آن هستیم روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و مدنی نه بخاطر اقدام خاصی بلکه برای بیان سخنان یا عقایدی با مشکل و برخوردهای سخت و گاهی زندان مجازات روبهرو میشوند.
حال سوال اینجاست که چرا با توجه به نگاه بزرگان دین به آزادی نقد و بیان عقیده و همچنین شعارهایی که سالها درباره آزادی سرداده شد همچنان بیان عقیده و نقد هزینههایی چون ستارهدار شدن، زندان رفتن و مجازات به همراه دارد؟! در چه زمانی این آزادی در لیست حقوق ابتدایی مردم نوشته میشود و شعارها و آرزوها به واقعیت تبدیل خواهد شد؟! تا چه زمانی مردم باید واهمه داشته باشند که نقدشان برای اصلاح امور به سیاهنمایی و فعالیتتبلیغی بازخوانی شود و مهر سکوت بر لبانشان زده شود؟!