اختصاصی انطباق- بیتامحسنی : از بیلبوردهای چند میلیاردی افراشته بر اتوبانها و بزرگراهها در سراسر کشور به مردم نگاه میکنند. «هفتادسی»، «آریاشهر دونفر»، «زودپز» و چندین کمدی دیگر که با دست و دلبازی هرچه تمامترِ اسپانسران و تولیدکنندگان خود، جای جای کشور را فرش کردهاند و مردم را به تماشای خود فرا میخوانند. بیلبوردهایی که بازه قیمتی اجاره آنها تنها در تهران از ۵۰۰ میلیون تا ۵ میلیارد به بالاست. همین حالا تعداد کمدیهای جدول نمایش که از ابتدای امسال به چرخه اکران رسیدند قابل شمارش نیستند و چند ژانر دیگر را به حاشیه کشاندهاند. آثاری که بسیاری از مردم، حتی نام آنها را نیز نمیدانند. همین حال حتی نمیتوان ۳ فیلم اجتماعی که از ابتدای سال اکران شدند را به خاطر آورد و برشمرد! این وضعیت برای سینمایی که روزگاری نه چندان دور، تصویری از عمق زندگی اجتماعی و تلاقی هنرمندانهای از واقعیتهای جامعه بر قاب نقرهای بود، اسفناک به نظر میرسد. سینمایی که هنر را در چنبره اسکناسها اسیر کرده و اکنون چرخهای خود را در مسیر تجاریسازی میچرخاند تا شاید از گرداب نابودی رهایی یابد. فروش ۱۴۰۰ میلیارد تومانی امسال سینما، که بیشتر به کمدیهای پر سر و صدای روی پرده مدیون است، خود گواهی بر این مدعاست. این موفقیتِ ظاهری، بیش از آنکه دستاوردی در عرصه سینما باشد، نشانهای از تحولی است که ریشههای سینمای اجتماعی را آرامآرام میخشکاند. این، همان مسیری است که مدیران سینمای ایران طی دو دهه بحرانهای سیاسی و اجتماعی پیمودند؛ پناه بردن به ژانر کمدی بهعنوان آخرین نجاتدهنده! این تغییر نه تنها در بخشهای مدیریتی، بلکه بهطور ناخودآگاه در میان مردم هم پذیرفته شد و در نهایت منجر به انحطاط ژانر اجتماعی و صعود بیچالش کمدی شد. اکنون بیش از نیمی از گیشه سینما در تصرف آثار کمدی است و به نظر میرسد که باقی ژانرها، به حاشیه رانده شدهاند.
در واقع، آنچه بهعنوان آمار درخشان فروش سینمای ایران طی دو سال اخیر به آن اشاره میشود، بدون کمدیهای بزن و بکوب و حتی گاه پهلو زده به فیلم فارسی، تقریبا آمار خاصی وجود ندارد.
دگرگونی ژانری و زوال ژانر اجتماعی
در شرایطی که اقتصاد و تورم حتی بهای سینما رفتن را به یک بار سنگین بدل کرده است، مخاطب ترجیح میدهد لحظاتی از بنبستهای زندگی را فرار کند و خود را از چنبره مشکلات روزمره رها سازد. در این میان، کمرنگ شدن تولید فیلمهای با مضامین متنوع زیر سایه سنگین آثار طنز، نتیجهای جز کوچ فیلمسازان به سمت ساخت چنین آثاری نداشته است. حالا انگار در سینمای ما، مرز بین ژانر کمدی و هجو بهطور آشکار محو شده است. هدف اصلی تولید این کمدیها به نظر میرسد فقط پر کردن زمان تماشاگران باشد، با هدفی نه چندان پنهان: «خارج کردن ذهن آنها از دغدغهها و معضلات واقعی جامعه». روندی که طراحان این نمایشها بهخوبی از آن آگاه هستند و تنها در پی اشباع اهداف تجاری و سیاسی خود، بدون توجه به عمق و معنا، در مسیر خود پیش میروند.
اگر به آمار فروش سینماهای ایران از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۲ نگاه کنیم، به وضوح میبینیم که کمدی با گامهای آرام اما بیرحم خود، دیگر ژانرها را یکی پس از دیگری از عرصه خارج کرده است. تنها در سال ۱۴۰۲، این ژانر توانسته است ۷۵ درصد از فروش سینما را در چنگ خود بگیرد و رقبا را در حاشیه رها کند. تحلیل آمارها آشکار میسازد که در سال جاری نیز بدون حضور ۱۰ فیلم کمدی پرفروش، مجموع درآمد سینمای ایران که تاکنون به بیش از ۱۴۰۰ میلیارد تومان رسیده، به طرز چشمگیری سقوط کرده و تنها به ۲۹۶ میلیون تومان تقلیل مییابد! یادمان نرود که روزگاری در همین سینما، فیلمسازانی چون مرحوم داریوش مهرجویی، اصغر فرهادی، فریدون جیرانی، سعید روستایی و بسیاری دیگر از کارگردانان اجتماعیساز و یا درام ساز سینمای ایران بارها توانستند سینمای کمدی را پشت سر بگذارند.
از راهبندان کمدیها تا سقوط محتوا!
ژانر اجتماعی در سینمای ایران در چند سال اخیر دستخوش افولی جدی شده است، افولی که ریشه در محدودیتهای ساختاری و سیاسی دارد. یکی از بزرگترین موانع پیشروی این نوع سینما، دشواریهای کسب مجوز است. آثار اجتماعی که معمولاً به مسایل حساس و نقدهای اجتماعی میپردازند، با مانعهای سیاسی و فرهنگی روبهرو میشوند و این فرآیند صدور مجوز را به شدت پیچیده کرده است. این مشکل، در کنار فشارهای فزاینده، سبب شده است که فیلمسازان به دنبال مسیرهای سادهتر و کمخطرتر بروند؛ به طوری که ژانرهای تجاری و کمدی جایگزین آثار اجتماعی در سینما شدهاند.
تبعیض در سیاستهای اکران، آسیب دیگری است که به این ژانر وارد شده است. در حال حاضر، بخش عمدهای از منابع تبلیغاتی و اکران سینمایی به فیلمهای کمدی و آثار تجاری اختصاص مییابد. به طوری که طبق آمار موجود، بیش از ۷۰ درصد از فروش سینماهای کشور مربوط به فیلمهای کمدی است و آثار اجتماعی، حتی اگر از نظر کیفی در سطح بالایی قرار داشته باشند، معمولاً از چرخه تبلیغات و نمایش گسترده حذف میشوند. این تغییر جهت، اگرچه به نفع جذب مخاطب و بهبود وضعیت اقتصادی صنعت سینما به نظر میرسد، اما هزینهاش حذف محتوای عمیق و انتقادی است که زمانی در سینمای ایران جایگاه ویژهای داشت. در کنار این مسائل، کمبود حمایت مالی از فیلمسازان مستقل و اجتماعی، تولید این نوع فیلمها را بسیار دشوار کرده است. فیلمهای اجتماعی، که بیشتر به بودجههای بالایی نیاز دارند، به دلیل کاهش حمایتهای دولتی و نبود سرمایهگذاریهای کافی، دیگر در اولویت تولید قرار نمیگیرند. افزون بر این، در شرایط اقتصادی کنونی، که جامعه به دنبال سرگرمیهای سبکتر و کمدردسرتر است، بازاریابی و موفقیت فیلمهای اجتماعی به چالشی جدی تبدیل شده است. این مشکلات، همراه با محدودیتهای جدی در زمینه آزادی بیان هنری، سبب شدهاند که ژانر اجتماعی که زمانی قلب تپنده سینمای ایران بود، اکنون به حاشیه رانده شود و جایش را به تولیدات سطحیتر و تجاریتر بدهد.
پرده نقرهای روی موج فیلمسوزی
از ابتدای سال جاری، سینماهای کشور به درآمدی بیش از ۱۴۰۰ میلیارد تومان دست یافتهاند؛ رقمی که شاید در نگاه اول چشمگیر به نظر برسد، اما در پس آن، بحرانهای ساختاری قابل توجهی نهفته است. این فروش عظیم به ۴۴ فیلم که در ۶۶۷ هزار و ۲۶۶ سانس اکران شدند، تعلق دارد و ۲۶ میلیون و ۹۰۵ هزار نفر نیز این آثار را تماشا کردهاند. با این حال، اگر این آمار را از زاویه دقیقتری بررسی کنیم، واقعیت چیزی متفاوت از آنچه که به چشم میآید است. اکنون ۲۶ فیلم در حدود ۹۰۰ سالن سینمایی کشور به نمایش درآمدهاند، در حالی که اگر روند اکران بر اساس عدالت باشد، باید هر فیلم به طور متوسط در ۳۴ سالن پخش شود. در عوض، واقعیت این است که بسیاری از سینماها به صورت تکسالنه یا دوسالنه اداره میشوند و قادر به نمایش این تعداد فیلم نیستند. نتیجه این وضعیت، محدودیت اکران برای برخی فیلمهاست و بسیاری از آثار در همان ابتدا از گردونه رقابت خارج میشوند؛ چیزی که میتوان آن را “فیلمسوزی” دانست. همچنین، افزایش تعداد فیلمهای اکران هفتگی باعث کاهش ارزش و توجه به فیلمهای سرگروه شده است، چرا که سینماداران دیگر نیازی به نمایش آنها نمیبینند. این امر منجر به این میشود که بسیاری از فیلمها نه برای جذب تماشاگر، بلکه بهصورت ناقص و قطرهچکانی به نمایش گذاشته شوند تا از رکود در گیشه جلوگیری کنند.
معضلات پیش رو سینمای ایران
صنعت سینمای ایران هماکنون درگیر بحران رکود و چالشهای متعدد است. از یک سو، تولیدکنندگان مستقل با مشکلات جدی در تأمین منابع مالی برای ساخت فیلمهای خود مواجه هستند که این وضعیت به کاهش تولیدات مستقل منجر شده است. از سوی دیگر، محدودیتهای شدید ناشی از تحریمها و ممنوعیتهای شغلی گسترده، فضای تولید آثار را برای سینماگران تنگ کرده است. این مشکلات نه تنها خطر هدررفت سرمایه را به همراه دارد، بلکه کمبود بازیگران و عوامل فنی نیز مزید بر علت شده است. بسیاری از فیلمسازان مستقل، به دلیل محتوای جسورانه و نقدهای اجتماعی یا سیاسی که در آثار خود ارائه میدهند، تحت فشار قرار گرفتهاند و برخی یا به اجبار یا به اختیار خود از عرصه تولید کنار رفتهاند. این روند، موجب نگرانی عمیق برای آینده سینمایی میشود که بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی ایرانیان شناخته میشود و آیندهای مبهم و تاریک را برای آن رقم میزند.