انطباق: فروم بینالمللی خلیج فارس دانشگاه جورج تاون آمریکا در مقالهای با بررسی دلایل تغییر موضع عربستان در خصوص مذاکرات هستهای ایران و آمریکا مینویسد: خاورمیانه امروز بهطور چشمگیری با زمانی که آخرین مذاکرات میان ایالات متحده و ایران درباره برنامه هستهای تهران برگزار شد، متفاوت است. در واقع، ماه ژوئیه امسال، دهمین سالگرد امضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) میان ایران و گروه ۵+۱ است. طی این ده سال، تغییرات زیادی رخ داده است، از جمله در رویکرد سیاست خارجی عربستان سعودی نسبت به تهران.
خاورمیانه بهویژه منطقه خلیج فارس، در حال گذار از سیاستهای تقابلی و صفر و یک به سوی واقعگرایی جدید در روابط خارجی است. این تحول منحصر به عربستان سعودی نیست؛ چندین پایتخت دیگر حوزه خلیج فارس نیز به دنبال آغاز عصری تازه از همکاری منطقهای هستند. همکاریهایی که بتوانند سرمایهگذاری خارجی را جذب کرده و برنامههای بلندپروازانه تنوع اقتصادی آنها را تامین مالی کنند.
یک دهه دشوار که با بهار عربی و درگیریهای پیآمد آن تعریف میشود، ضرورت برقراری روابط مسالمتآمیز را بهوضوح نشان داده است. در این چارچوب، عربستان سعودی امیدوار است بر پایه روابط دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی، جایگاه منطقهایاش را تقویت کند. از نظر فرهنگی، این کشور در تلاش است تصویر محافظهکارانهاش را تغییر دهد و با سرمایهگذاری در حوزههایی، چون ورزش و گردشگری، لیبرالهای غربی را جذب کند. از نظر اقتصادی نیز با اجرای برنامه «چشمانداز ۲۰۳۰» بهدنبال تنوعبخشی به اقتصاد خود و کاهش وابستگی به نفت است. از جمله از طریق پروژههایی مانند توسعه گردشگری در دریای سرخ برای جذب سرمایهگذاری خارجی.
بااینحال، بخش دیپلماتیک این دگرگونی بیش از سایر جنبهها اهمیت دارد. رهبران سعودی بهخوبی دریافتهاند که موقعیت جغرافیاییشان در مرکز منطقهای ناپایدار و پرتنش، در نهایت مانعی بر سر راه تنوعبخشی اقتصادی و ارائه تصویری امن و باز از جامعه سعودی است. علاوه بر این، ریاض به این جمعبندی رسیده که رقابت مستقیم با رقبای منطقهای، پرهزینهتر از تلاش برای حلوفصل اختلافات از راه دیپلماتیک است.
این پیشزمینه، علت اصلی حمایت عربستان از دور تازه مذاکرات هستهای میان آمریکا و ایران را روشن میسازد. در بدترین حالت، این گفتوگوها به عربستان فرصتی میدهند تا در رقابت منطقهای با رقیب دیرینهاش نقشآفرینی کند؛ و در بهترین حالت، یک توافق هستهای جدید میتواند فضای راهبردی مورد نیاز ریاض برای تمرکز بر توسعه داخلی را فراهم آورد. هرگونه حمله به خاک این کشور مانند حمله سال ۲۰۱۹ به تاسیسات فرآوری نفت، میتواند آرزوهای اقتصادیاش را از مسیر خارج کند.
بیتردید بخشی از حمایت امروز عربستان سعودی از مذاکرات هستهای میان آمریکا و ایران ناشی از تفاوت رویکرد ایالات متحده نسبت به گذشته است. در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، این گفتوگوها در نهایت پنهانکاری انجام میشد و اغلب بدون مشارکت یا اطلاع شرکای منطقهای آمریکا صورت میگرفت که در عمل بیاعتمادی عمیقی میان آمریکا و شرکای منطقهایاش ایجاد کرد. امروزه، واشنگتن به نظر میرسد که رویکردی مشارکتیتر و دستکم شفافتر را در قبال مذاکرات با تهران در پیش گرفته است.
دونالد ترامپ در نخستین سفر خارجی دوره دوم ریاستجمهوریاش به منطقه، عمدا ریاض را بهعنوان نخستین مقصد انتخاب کرد. با توجه به دگرگونیهای جاری در عربستان و تحولات گستردهتر در منطقه، این تلاشهای آمریکا به جلب همراهی ریاض با اولویتهای منطقهای واشنگتن منجر شده است.
جاهطلبیهای منطقهای عربستان سعودی، تلاشهای اخیر این کشور برای تعامل با ایران را بهویژه قابلتوجه کرده است. خالد بن سلمان آل سعود، وزیر دفاع عربستان و برادر ولیعهد و رهبر دوفاکتوی این کشور، در ۱۷ آوریل به تهران سفر کرد تا با رهبر انقلاب ایران دیدار کند و نامهای از پدرش، پادشاه سلمان بن عبدالعزیز، را به وی تحویل دهد. این دیدار نخستین ملاقات در سطح عالی میان دو کشور از زمان عادیسازی روابط دیپلماتیک در سال ۲۰۲۳محسوب میشود.
گفته میشود نامه پادشاه سلمان شامل موضوعاتی، چون فلسطین، یمن، امنیت دوجانبه و مذاکرات ایران و آمریکا بوده است. او در این نامه از گفتوگوها حمایت کرده، رهبر انقلاب را به دستیابی به توافق با دولت ترامپ ترغیب نموده و توافق احتمالی را بهترین راه برای ایجاد ثبات منطقهای توصیف کرده است. همچنین گزارش شده که شاهزاده خالد پیشنهاد میانجیگری عربستان در مذاکرات را مطرح کرده که روشنترین نشانه از حمایت آشکار ریاض از دیپلماسی به شمار میرود.
این لحظه مهم در روابط ایران و عربستان، موج جاری واقعگرایی در منطقه را بهخوبی منعکس میکند. موجی که کشورهای حاشیه خلیج فارس، بهرغم سابقه خصومت با رقبای منطقهای، اکنون با استقبال از همکاری به آن پیوستهاند. بهویژه، پیشنهاد ریاض برای میانجیگری در مذاکرات ایران و آمریکا، نشانگر چرخشی کامل از مخالفت سرسختانهاش با مذاکرات هستهای دولت اوباماست. حمایت عربستان میتواند به پیشبرد مذاکرات واشنگتن و تهران کمک کرده و در نتیجه، بازیگرانی مانند اسرائیل را که با اصل مذاکرات با جمهوری اسلامی مخالف است، تضعیف کند.
در واقع، همانگونه که اسرائیل موقعیت کنونی ایران را فرصتی مناسب برای حمله به تاسیسات هستهای تهران میبیند، عربستان نیز ممکن است این شرایط را زمان مناسبی برای دستیابی به توافقی ببیند که از برجام اصلی سختگیرانهتر باشد. این دیدگاه با موضع غالب در واشنگتن همراستاست، جایی که ترامپ از زمان دوره نخست ریاستجمهوریاش خواهان «توافقی بهتر» بوده است. البته روشن است که عربستان لزوما از قمار خطرناک ترامپ در صورت شکست مذاکرات حمایت نخواهد کرد، اما رهبران سعودی احتمالا بر این باورند که هرگونه توافق، ثبات منطقهای مورد نیاز برای تحقق اهدافشان را فراهم خواهد ساخت. احتمالا عربستان سعودی به ایفای نقش پشتصحنه و موثر خود در روند مذاکرات ادامه خواهد داد.
این رویکرد ممکن است شامل تلاش برای متقاعد کردن ترامپ به صبر و خویشتنداری در قبال تهران باشد، حتی در شرایطی که مقامها و کارشناسان تندروی نزدیک به دولت او، احیای توافق هستهای را محکوم میکنند. در سوی دیگر، ریاض میتواند نقش مشاوری مشابه برای ایران ایفا کند و جمهوری اسلامی را به خویشتنداری در منطقه ترغیب کند. این نقش میانجیگرایانه نوظهور، قدرت تازهای به عربستان میبخشد تا روند مذاکرات را به سوی نتیجهای سیاسی هدایت کند که در خدمت منافع خود و کل منطقه باشد و درعینحال، جایگاه عربستان را بهعنوان یک قدرت منطقهای تثبیت میکند