یادداشت -محمد احمدی : «در زمانهای قدیم، روزی کیخسرو با عدهای از سپاهیانش به این منطقه میآیند. نزدیک یاسوج کنونی چسبیده به ده «خلفآباد» که میرسند کیخسرو کشاورز را میبیند که به تنهائی مشغول درو کردن حاصل زمینی بزرگ است. کیخسرو به سپاهیان دستور میدهد برای اینکه کمکی به کشاورزشده باشد، هرکس مشتی از گندم را بچیند و در گوشهای خرمن کند. درعرض چند ثانیه تمام زمین خالی از محصول میشود و خرمنی از گندم درو شده بوجود میآید. کشاورز خوشنود میشود. کیخسرو از کشاورز میپرسد که خوب پیرمرد! کدام بهتر است؟ یکنفر کار کند و همه بخورند؟ همه کار کنند یکنفر بخورد؟ یا اینکه همه کار کنند و همه بخورند. کشاورز که از نتیجه کار کیخسرو راضی بود در جواب میگوید، همه کار کنند و حاصلش به یکنفر برسد. کیخسرو ازاین جواب برانگیخته میشود و به سپاهیان دستور میدهد که هرکس توبرهای خاک روی خرمن محصول بریزند. به این ترتیب تل بزرگی بوجود میآید که اکنون به «تل خسرو» معروف است. و درهمین محل سهراب را به جانشینی خود انتخاب میکند و به همراهان میگوید که تقدیر چنین است که از شما جدا شوم وبدنبال سرنوشت خود بروم. بیژن یکی از پهلوانان نامی همراه کیخسرو با بیست ونه نفر دیگر که نمیخواهند ازاو جدا باشند. بدنبالش میروند که او را بیابند. به چشمه بشو که میرسند هنوز خبری از کیخسرو نیافتهاند. در این چشمه سروتن میشوند و بازهم بدنبالش میگردند و درهمین محل ازبین میروند. ازآن زمان آن گردنه را بیژن نامیدهاند این منطقه که سی نفر از سختترین دلیران آن زمان را در خود جای داده است بنام سیسخت معروف شده است.»…..
این مطلب دقیق و تاریخی را یکی از ساکنین سی سخت دارد با لهجه شیرینی بویراحمدی خود نقل میکند و از قدمت شهر سی سخت میگوید . با خود گفتم : این چنین شهر با قدمت و تاریخی آیا انصاف است این گونه رها شده و با بی میلی و بی رغبتی با آن برخورد میشود؟
جوابی برای خود پیدا نکردم جز حسرت و احساس ناراحتی …..
از رفتار زشت و وقیح موسسات فرهنگی و بعضی ارگان ها نگویم که با هدیه جزئی و گرفتن عکس بدون هیچ احساس همدردی و هم صحبتی با این مردم زلزله زده خود حاتم طائی فرض کرده و بعد سوار ماشین خود به سمت شهر های خود میروند
و حسرت دیگرم این است تا ۴ فروردین قرار بود در کنار مردم مهمان نواز و مهربان سی سخت باشم که حشره ای هشت پا به نام’ سیهو ‘اگر اشتباه نکنم نامی بود که سی سختی ها به آن میگفتند شب وقتیکه خواب بودم زانویم را نیش زد و مجبور شدم جهت درمانش به سمت تهران بیایم چون عملا زانو درد شدید داشتم و دارم لذا ماندم در آنجا بی فایده بود.
بهترین اتفاق ها را برای هموطنان سی سختی ام از خداوند در سال ۱۴۰۰ خواستارم . به قول قدیمیا : کارو باید خدا درست کنه سلطان محمود کی باشه ..
و به نصح صریح قرآن به سی سختی ها میگویم : ان مع العسر یسرا …..