به گزارش انطباق، توهین اخیر به رئیس جمهور روحانی در برنامه گفتگویی که از صدا و سیما پخش شد و نحوه واکنشها به آن، در کنار حوادثی که طی هفته های اخیر به وقوع پیوست و خبری از آن در این رسانه منعکس نشد؛ بار دیگر به همه ما یادآوری کرد که چقدر این رسانه از جایگاه اصلی خودش به عنوان رسانه ملی دور است. رسانه ای که قرار بود ملی باشد و مدتهاست با اشاره و کنایه آن را میلی می خوانند و روز به روز بر منتقدانش افزوده می شود. منتقدانی که ناراضیاند از بودجه چند هزار میلیاردی این سازمان و عملکرد نامناسبش که از یک سو کمتر کسی به آن اعتماد دارد و از سوی دیگر تلاشی برای بهبودش اتفاق نمیافتد. مهمتر آنکه متاسفانه هنوز دست اندرکاران صدا و سیما بنا بر موقعیت انحصاری که دارد خود را در صدر می بینند و به نظر سنجی ها وقعی نمی گذارند. در این میان فعالان سیاسی اصلاح طلب از آن دست افرادی هستند که مدت بسیاری است به نقد این سازمان همت گماشته اند شاید که فرجی حاصل شود. در این راستا برای ارزیابی فعالیت صدا و سیما، جایگاه آن در عرصه فرهنگ و هنر و تبیین انتظاری که این افراد از یک رسانه ملی دارند به سراغ فیض الله عرب سرخی، فعال سیاسی اصلاح طلب که در دوران جنگ مدیر کل حراست وزارت فرهنگ و ارشاد بوده، رفته و با او گفتگویی داشتیم. که متن این گفتگو در ادامه می آید:
⭕️⭕️طی چند دهه اخیر یکی از نهادهایی که معمولا مورد نقد بسیاری از جمله اصلاح طلبان بوده صدا و سیما است. به عنوان شخصی که در عرصه سیاسی و مدیریتی فعالیت داشتید و الان هم فعال سیاسی هستید، انتظارات از صدا و سیمای ملی چه بوده و چه هست؟
⭕️در جایگاه یک فعال سیاسی فکر می کنم یک رسانه ملی باید بازتاب صدای ملت باشد به عبارتی وقتی شهروندان به آن نگاه میکنند؛ حرفهای خودشان را از آن تریبون ببینند و بشنوند؛ همانطور که از نشریهای بهعنوان ارگان رسمی یک حزب انتظار داریم دیدگاههای آن حزب را منعکس کند.
⭕️طبیعتا وقتی بودجه رسانهای از سوی مردم تامین و آن رسانه، ملی محسوب میشود؛ باید خواست و صدای مردم را منعکس کند و این مطالبه شامل اقوام و مذاهب مختلف بر اساس سهمی که در عرصهی ملی دارند میشود، پس انتظار این نیست که صدای اقلیت بهاندازه اکثریت در یک رسانهی ملی شنیدهشود. صدای اکثریت بهعنوان اکثریت و صدای اقلیت بهعنوان اقلیت باید مشخص باشد که متاسفانه در صدا و سیمای ما چنین ویژگیای مشاهده نمیشود. در واقع اگر در طول شبانهروز تمام برنامههای صدا و سیما را دیده و به بخشهای مختلف آن از زاویه سیاسی نگاه کنید متوجه میشوید که بسیاری از صداها در این رسانه محذوف بوده و حتی در مباحث کارشناسی هم وضعیت به همین شکل است؛ مثلا در مباحث اقتصادی، برنامهها و گفتگوهایی ترتیب میدهند که در آنها بسیاری از نظراتی که حتی بهلحاظ فنی، تخصصیتر از نگاه حاکم است؛ مطرح نمیشود. بهطور طبیعی صدا و سیما باید در حوزههای مختلف، میزگردهایی با نگرشهای متفاوت داشته باشد تا بتواند جامعه را در زمینه سطح نگاه، آگاهتر کرده و به ساختارهای حکومتی در عرصه تصمیمسازی یاری رساند. صدا و سیمای ما بیش از هر چیز بازتاب دهنده صدای حاکمیت است تا صدای مردم و در این بازتاب صدای حاکمیت هم برخی گرایشها آنچنان حضور پررنگ دارند که حتی برخی هماندیشان خودشان نیز در این میان حذف میشوند. این عدم توازن در مجموعه صدا و سیما بهشکل محسوسی مشاهده میشود. مثلا وقتی جریانی در حاکمیت با رئیسجمهور که فرد دوم نظام سیاسی ماست، مشکل دارد به راحتی به او توهین میشود؛ البته در این مورد خاص اخیر شاهد بودیم که رئیس سازمان صدا و سیما هم از مردم و هم از رئیسجمهور عذرخواهی کرد اما در بسیاری موارد این اتفاق بهطور عادی رخ میدهد و واکنشها هم حداقلی است؛ در حالی که اگر به کسی در صدا وسیما اهانت شد بر اساس قانون رسانه، او باید اجازه دفاع از خودش را در همان رسانه داشتهباشد اما متاسفانه چه بسیارند آنهایی که در رسانهی ملی مورد اهانت واقع شدهاند و به آنها اجازهی دفاع داده نشدهاست.

⭕️⭕️شما به انتظاری که از صدا و سیمای ملی می رود اشاره کردید اما سازمان صدا وسیما همچون بسیاری نهادهای حکومتی دیگر ردیف بودجه ای خاص در برنامه بودجه سالانه برای آن در نظر گرفته می شود؛ با وجود چنین شرایطی چگونه می توان انتظار داشت که صدا و سیما رسانه حکومتی نباشد و رسانه ملی یا به نوعی بیطرف به شمار آید و بازتاب دهنده نگاهی باشد که شاید مخالف نظر حکومت به شمار آید؟
⭕️بهرحال حاکمان ما مدعی هستند که ساختار حاکمیت ما در حقیقت متکی بر جمهور مردم است؛ اگر قدرت استبدادی مطلق باشد مساله چیز دیگری است. در نظامی که مردم بهعنوان ولی نعمت نامیده شده و آنها را صاحبان پول و سرمایه کشور میدانند، همانطور که ما خزانه را بیتالمال میدانیم، پس منطق حکم میکند صدا و سیمایی که بودجه آن از این خزانه تأمین میشود باید نه بیطرف بلکه طرفدار همه مردم بوده و به همه خدمت کند. اگر قرار است صدا یا نقدی انعکاس دادهشود باید آحاد مردم این حق را داشتهباشند که صدا و انتقادشان از طریق رسانه ملی منعکس شود. پس وقتی پذیرفتیم که صدا و سیما از خزانه و بیتالمال مردم تغذیه کند؛ باید مثل بقیه حاکمیت همچون مجلس، قوه قضائیه و دولت که از این خزانه استفاده میکنند متعلق به همه مردم باشد. بهعبارتی صدا و سیما از خزانهای بودجهاش تامین میشود که تک تک شهروندان در آن سهم دارند و همه با هم برابرند؛ رئیس جمهور و رهبر همان سهمی را دارند که سایر مردم دارند. پس این رسانه که این گونه ارتزاق میکند به همین شکل هم باید به همهی مردم نگاه برابر داشتهباشد و صدای همه را بازتاب دهد؛ نه مثل الان که یک صدا غالب باشد و بقیه صداها محذوف.
⭕️⭕️صدا و سیما دوره های مختلفی داشته و بنا بر حضور روسای آن نوع فعالیتش هم متفاوت بوده است . به عنوان شخصی که از ابتدای انقلاب در فضای سیاسی کشور فعالیت داشتید؛ زمانی را به یاد می آورید که به صورت (طولانی مدت) احساس کرده باشید این صدا و سیما همان مسیری را در پیش گرفته که ازش انتظار می رفت(دوره آقایان علی عسگری، سرفراز، ضرغامی، علی لاریجانی، هاشمی، جواد لاریجانی، فراحی،قطب زاده یا مدیریت به صورت شورایی)؟
⭕️متاسفانه صدا و سیمای ما روز به روز از مطلوبیت دورتر شدهاست. در گذشته هم اشکالات بسیاری بر آن مترتب میشد که بخشی به دلیل کمتجربه بودن گردانندگان بود اما بعد از ۴۰ سال انتظار میرود که نسبت به آن زمان منطقیتر عمل کنند که اینگونه نیست. بهعبارتی در گذشتهها هم اشکال داشت اما نه به اندازه امروز.
⭕️⭕️یعنی در دورههای قبل صدا و سیما به آن تصویری که از صدا و سیمای ملی ارائه کردید نزدیکتر بود و امروز از ان بیشتر فاصله گرفته است؟
⭕️اوایل انقلاب، صدا و سیما بیشتر صدای مردم به شمار می رفت که به مرور این صدا تضعیف شد. واقعیت ایناست که هیچوقت غلبه نگاه جناحی به صدا و سیما به اندازه امروز نبود. در دوره آقای محمد هاشمی هم این انتقاد بود که چرا بیطرفانه عمل نمیکند اما سطح این شکاف به اندازه آنچه امروز با آن مواجه هستیم، نبود. شما با پیگیری اخبار صدا و سیما میبینید که بخشی از وقایع اصلا مطرح نمیشود یا روایتی که از آن ارائه میشود روایتی کاملا سیاسی و البته جانبدارانه است؛ در حقیقت شما به جای خبر، تحلیل یک طیف را از ما وقع میشنوید. البته اینکه ما بگوییم در دورهای صدا و سیمای صد درصد مطلوبی داشتهایم درست نیست اما بههر حال یک زمانی نمره صدا و سیما مثلا ۱۰ بود و یک زمانی ۲ که اینها تفاوت بسیاری با هم دارند.
⭕️⭕️دهه اول بعد از پیروزی انقلاب و در زمان جنگ در وزارت ارشاد بودهاید و قطعا تجربیاتی نسبت به فعالیت این وزارتخانه و تفاوت عملکردش با صدا و سیما دارید. در حال حاضر چرا آنچه در صدا و سیما تولید میشود چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ ظاهر کار و محدودیت ها با آنچه وزارت ارشاد مجوز می دهد این چنین متفاوت است. آیا قرار بر این فاصله بود یا به مرور شرایط به این سمت رفت؟
⭕️وزارت ارشاد و صدا و سیما از لحاظ ساختاری با هم متفاوت هستند. وزارت ارشاد یک دستگاه ناظر است؛ بهعبارتی «چه نباشد»ها و خطوط قرمز را تعیین میکند و عمدتا به «چه باید باشد»ها نمیپردازد. علاوه بر آن اغلب تولیدکنندگان حوزهیپ سینما بخش خصوصی هستند و معمولا دولت بهطور مستقیم در تولیدات آن نقش ندارد مگر در بخشهایی که بخواهد مشارکت داشتهباشد. تولید کتاب و سایر محصولات بخش فرهنگی و هنری هم عمدتا در بخش خصوصی انجام میشود. بنابراین وزارت ارشاد ناظر بر رعایت سیاستهای کلی نظام در این حوزه است اما درباره صدا و سیما قضیه فرق میکند؛ در صدا و سیما موسیقی، فیلم، گزارش یا سریال، تولید شده یا برای پخش انتخاب میشود. بنابراین خروجی وزارت ارشاد به معنای تولیدات فرهنگی همیشه از صدا و سیما مردمیتر است. بالاخره وقتی حکومت هزینهی ساخت فیلم و سریالی را میدهد با آنچه فردی در بخش خصوصی میسازد و وزارت ارشاد به او متذکر میشود که نباید متعرض این حدود باشد(و در سایر موارد خود سازنده مختار است) متفاوت است. البته رقابت رادیو و تلویزیون و حوزه فرهنگ عمومی که متولی آن وزارت ارشاد است؛ پیش از انقلاب نیز وجود داشتهاست. آن زمان که پهلبد وزیر فرهنگ و قطبی مدیرعامل صدا و سیما بودند، هم در موسیقی و هم در بحث فیلم، رقابتهای آنها مشخص است . البته رقابت اصلا بد نیست و میتواند منشا رشد هم باشد. حتما اگر ما یک صدا و سیمای ملی داشتهباشیم و وزارت ارشاد بر فعالیت بخش خصوصی نظارت و اعمال سیاست کند در وجه سالم آن، این رقابتها منشا ارتقا میشود. همین که دو تا متولی پیدا شود، رقابت ایجاد شده و میتواند منجر به رشد شود. البته رقابت ممکن است گاهی از شکل مثبت خارج شده و در مسیر تخریب حرکت کند.
⭕️⭕️به کتاب اشاره کوتاهی کردید؛ ما دورههای تلخی در سانسور کتاب داشته ایم؛ وضعیت سانسور در زمان حضور شما در وزارت ارشاد چگونه بود؟
⭕️اصلاحیهها درباره کتاب همیشه بود؛ من در دهه ۶۰ در وزارت ارشاد بودم که هشت سال از آن دهه، کشور درگیر جنگ بود و ناچار ملاحظات جنگ را هم باید اضافه کرد. در زمان جنگ عراق و امریکا درمنطقه، شبکههای تلویزیونی امریکا اعلام میکردند که محدودیتهایی را بهدلیل شرایط جنگی بر اخبار اعمال میکنند، چون فضای آن شبکهها شفافتر است این اعمال محدودیتها رسما اعلام میشد. آن زمان اعمال محدودیتها حد و حدودی داشت اما بعدها شنیده و دیده شد که حکم به حذف واژگانی میدادند که از یک سو بیانش موجب خنده میشد و از یک سو موجب خجالت مثلا میگفتند اصطلاح «دست به سینه» باید حذف شود. امکان ابتذال بحث ممیزی وجود داشت و متاسفانه این اتفاق افتاد. در آن زمان هم محدودیتهایی درباره کتاب اعمال میشد اما نه مانند آنچه در دورههای بعد انجام گرفت.
⭕️⭕️شما در جریان افسانه پردازی هایی که در جنگ اتفاق می افتاد هم بودید مثلا موردی که آقای هوشنگی درباره «حسین فهمیده» بیان کردند؟
⭕️من این مساله را بعدها شنیدم اما تبلیغات که پروپاگاندا هم بخشی از آن است معمولا همراه با بزرگنمایی است. این برجستهکردن گاهی آلوده به دروغ میشود و گاهی در سطح بزرگنمایی باقی میماند. واقعیت این است که چون دست اندرکار تبلیغات نبودم، نمیتوانم اظهارنظری کنم اما همین چند هفته گذشته کلیپی را دیدم که منتسب به یکی از شخصیتهای نظامی و مربوط به شهید سلیمانی بود که بیانگر همان وضعیت است. شهید سلیمانی شخصیت باارزشی بوده و جامعه ما در پی شهادتش هم قدردانی کرد و هم در قبال کاری که امریکا انجام داد، موضعگیری مهمی داشتهاست. در این ویدئو کارهایی در سایر کشورها به آقای سلیمانی نسبت داده شدهبود؛ که بعداً خود این کشورها آن را تکذیب کردند. بنابراین گاهی تبلیغات در این حد اتفاق میافتد و آثار منفی بسیار دارد. تجلیل از فردی که فداکاری کرده یک وظیفه ملی است اما اگر بیاییم نسبت خلاف به آن شخص بدهیم هم به آن چهره و هم به مردم آسیب میزنیم و نوعی بیاعتمادی ایجاد میشود. متاسفانه بودند و هستند کسانی که این کار را میکنند.
⭕️⭕️شما هیچ وقت از عملکردتان در وزارت ارشاد پشیمان شدهاید یا به این فکر کرده اید که باید به خاطر آنچه انجام داده اید ازمردم عذرخواهی کنید؟
⭕️واقعیت ایناست که گذر زمان موجب افزایش تجربه ما میشود. اگر من امروز به وزارت ارشاد بازگردم حتما عملکرد متفاوتی خواهمداشت که ناشی از فهم، تجربه و پختگی بیشتر است. بههر حال آن زمان که من به وزارت ارشاد رفتم ۲۴ یا ۲۵ ساله بودم و اگر فکر کنیم که عملکرد یک جوان ۲۴، ۲۵ ساله با عملکرد یک انسان ۶۰ ساله یکی است؛ کاملا اشتباه است. قطعا اگر امروز من در وزارت فرهنگ و ارشاد باشم عملکرد قابل قبولتری نسبت به آن زمان خواهمداشت اما این به معنای آن نیست که من در آن زمان خدمت نمیکردم یا خدایی ناکرده عملکرد خیانتآمیز داشتهام. آن زمان بر اساس درک و فهم خود عمل میکردم و امروز هم اگر بخواهم کاری انجام دهم باز بر اساس فهم خودم خواهدبود. من امروز خیلی چیزها بلدم که آن زمان بلد نبودم. اگر من کلا فکر کنم که کاش وزارت ارشاد نبودم؛ یعنی آنقدر در آن بازه بد عمل کردم که از آن پشیمانم، در حالیکه اصلا چنین نیست. من وقتی کارنامه خودم در وزارت ارشاد را مرور میکنم از نگاه خودم و بازخورد نظر دیگران، کارنامه قابل قبولی است. حتی در دورهای که من مدیرکل حراست بودم و میدانید که معمولا حراستها بهدلیل زمختی کارشان گاهی برخوردها و رفتارهایی دارند که کاملا مقطعی است، اما من با نگاه به عملکردم در حراست وزارت ارشاد میتوانم قاطعانه بگویم عملکردم در خدمت بخشهای فرهنگی بودهاست. برای نمونه وقتی من به آن وزارتخانه رفتم فیلمهایی که قرار بود به جشنوارههای بینالمللی بروند باید بازیگران، کارگردان و برخی عوامل نیز همراه فیلم، حضور میداشتند و آن موقع وزارت ارشاد و بنیاد فارابی، افراد را با پاسپورت دولتی به ماموریت اعزام میکردند؛ برای دادن پاسپورت دولتی هم تعیین صلاحیت باید انجام میگرفت تا بانک مرکزی به آنها حق ماموریت دهد. تعیین صلاحیت بازیگران و کارگردانان با توجه به سختگیریهایی که آن موقع وجود داشت؛ کار دشواری بود. برای همین این مشکل ادامهدار شده بود؛ من بهعنوان مسئول حراست و بهعنوان کسی که باید پاسخگوی این مساله باشد با مسئولان بانک مرکزی و متصدیان حوزه ارز صحبت کردم تا بالاخره توافقاتی صورت گرفت. به آنها گفتم که شما بپذیرید اینها با پاسپورت عادی بروند و وقتی وزارت ارشاد نامه نوشت که اینها به ماموریت رفتهاند، بپذیرید و به آنها حق ماموریت بدهید و اینگونه مشکل حل شد. البته من میتوانستم بگویم که به من ربطی ندارد اما این کار را نکردم. به عبارتی من همچنان که مسئول حراست بودم؛ دغدغهمند و علاقمند به سینما و موسیقی و سایر بخشهای هنر و فرهنگ بودم. برایم مهم بود که مشکلی برای پیشرفت امور فرهنگی و هنری وجود نداشتهباشد و در این خصوص هر کاری از دستم برمیآمد فروگذار نمیکردم. در آن زمان آقای انوار مسئول سینمایی و آقای بهشتی مدیرعامل فارابی بودند؛ آقای حاجسیدجوادی هم معاون هنری بود که بعدها آقای خوشرو مسئولیت را بر عهده گرفت. همه شاهد این همدلیها بودند و اینگونه نیست که حرفی بزنیم که کسی نداند. این تعاملات آنقدر پررنگ بود که از هر که در این پروسهها در آن زمان بوده اعم از تهیهکنندگان، کارگردانان، خوانندگان و حتی کارمندان وزارتخانه بپرسید؛ آن را به یاد میآورند.
⭕️⭕️شما از این همه تلاش صحبت می کنید و علاقه به هنر و پیشرفت در آن؛ اگر چنین بود چرا این تعداد خواننده از کشور رفتند و این تعداد هنرپیشه ممنوع الکار شدند و حتی تا اواسط دهه ۷۰ موسیقی پاپ در ایران مجوز نداشت؟
⭕️شما تا فضای اجتماعی آن زمان را تحلیل نکنید پاسخ این سئوالات را پیدا نمیکنید. مسائل را نباید از دوره خودش خارج کرده و امروز و با نگاه امروزی به آن بپردازید. مانند ایناست که بخواهید رفتاری را که فردی در ۷، ۸ سالگی انجام داده، امروز و بهعنوان رفتار یک بزرگسال مورد بررسی قرار دهید. انتظاراتی که در آن زمان وجود داشت هم حکومتی بود و هم مردمی. آن زمان نزدیکی رفتار مردم و حکومت بسیار بیشتر از امروز بود. برای مثال در حوزه سیاسی، بسیاری انتقاد میکنند که چرا سفارت امریکا اشغال شدهاست؟ اما اگر به یاد بیاورید که در جریان اشغال سفارت امریکا همه گروهها از چپ و راست اطلاعیه دادند و حمایت کردند و تا مدتها مردم جلوی سفارت امریکا برای حمایت مانده بودند؛ بخشی از پاسخها روشن میشود. البته آنزمان هم اعتراضاتی بوده اما انقدر ناچیز بود که به حساب نمیآمد و شنیده نمیشد. حالا اگر این اتفاق را از ظرف زمانی خود جدا کرده و بخواهید امروز مورد ارزیابی قرار دهید، میبینید که اظهار نظرها و نقدها به آن بسیار متفاوت میشود.
⭕️ مثلا آن را به نحوی با اشغال سفارت انگلیس و عربستان مقایسه می کنند.
در حالی که ربطی به هم نداشتند. اشغال سفارت امریکا غلط بوده است؟ اگر غلط بوده تصمیمی بوده که مردم و حکومت با هم گرفتهاند. همچنین اگر آن زمان سختگیریهای خاصی دربارهی حوزه موسیقی و برای بازیگران وجود داشت نیز بههمین نحو بود که اشتراک گستردهای در این نوع تصمیمات میان مردم و حاکمیت وجود داشت. همه دیدند وقتی مرحوم امام پس از ۱۰ سال رهبری جامعه فوت کردند؛ بدرقه ایشان چگونه بود؛ عظمت آن را به یاد بیاورید. ایشان همان امامی است که امروز دربارهاش سخن گفته میشود. عملکردها را باید در ظرف زمانی خودش ارزیابی کرد. رهبری امام فاصله کمی با خواسته متن جامعه داشت؛ تصمیمات وزارت ارشاد هم همینگونه بود. نمیگویم منتقدی نداشت، اگر به جزئیات نگاه کنید حتما این انتقادات را مییابید اما آنچنان نبود که تصور شود تصمیمات با خواست مردم در تضاد است.
⭕️⭕️برگردیم به بحث انتظارات از صدا و سیمای ملی و آنچه در آن شاهد هستیم؛ برنامه ای با توهین به رئیس جمهوری پخش شد، انتظارتان درباره واکنش به آنچه در تلویزیون و در اهانت مستقیم به رئیس جمهور اتفاق افتاده چیست؟
⭕️به نظر من روشهای غلط باید اصلاح شود. اگر به کسی که حرف ناروایی زده پاسخ درخوری دادهشود، آن فرد یاد میگیرد که دیگر ناروا نگفته و توهین نکند. منظور برخورد قضایی و فیزیکی نیست (اگرچه حتی وقوع آن در خیابان و اهانت و تهمت به فرد، حق شکایت برای اهانتشونده ایجاد میکند.) منظور این است که رسانه نباید بستری ایجاد کند که فرد به رئیسجمهور، رهبر، به هر فرد بالاتر و حتی پایینتر از خود اهانت کند. آنها باید بدانند چنین حقی ندارند. متاسفانه فضایی ایجاد شده که تریبون مجلس هم همین شدهاست. بهعبارتی مسیر، اشتباه شده و توهین و انتقاد یکسان تصور میشود. رئیسجمهور بر اساس مسئولیتی که دارد ممکن است فعالیتهایی انجام دهد که از نگاه مخالفانش نقد بسیاری دارد باید مسیر نقد آن باز باشد؛ قطعا منظور بستن راه انتقاد نیست و انتقاد لازم و مفید است اما ربطی به توهین ندارد.شما می خواهید بگویید رئیسجمهور برای برخی کارها وقت نمیگذارد، حق دارید که چنین انتقادی را انجام دهید. آنکه این حرف را زد از این زاویه اشتباه نکرده اما وارد عرصه توهین شده و گفتهاست رئیسجمهور پای منقل نشستهاست. این حرف اگر حتی درباره فرد عادی هم بیان شود، او حق شکایت دارد. صدا و سیما این اجازه را نباید بدهد وگرنه همه باید حق انتقاد از عملکردهای تمام مسئولین و نهادها را داشتهباشند حتی اگر وارد نباشد. اشکال صدا و سیما همین است که بستری فراهم کرده که نقد رها شود و تهمت و توهین اتفاق بیفتد. صدا و سیما باید بستری فراهم کند که از همه سطوح حاکمیت بتوان نقد کرد. هم ضرورت فعالیت صدا و سیما، هم نیاز جامعه و هم منشا تعالی و رشد است.
⭕️⭕️صدا و سیما ادعا دارد که پر مخاطب ترین رسانه در کشور است اما معمولا اعتماد به این رسانه در سطح جامعه به ویژه قشر تحصیل کرده و نخبه بنا بر نظرسنجی ها بسیار پایین است. دوای درمان این مشکل صدا و سیما چه می تواند باشد؟
⭕️اول اینکه مگر صدا و سیما در کشور رقیبی دارد که بر اساسش بتوان ادعا کرد که پر مخاطبترین و پرطرفدارترین هست یا خیر. این ادعا زمانی است که دو تلویزیون وجود داشته باشد که بگوییم یکی از دیگری پر طرفدارتر است. ما یک صدا و سیما داریم که تنها مقایسهای که در آن ممکن است؛ این است که یک شبکه از شبکهی دیگر پرطرفدارتر هست یا نه.
⭕️⭕️در مقایسه با شبکههای خارجی
⭕️زمانی میتوان چنین ادعایی کرد که شرایط مسابقه مهیا باشد، بعد رقابت صورت بگیرد؛ صدا و سیمای جمهوری اسلامی نزدیک ۲۶۰۰ میلیارد تومان بودجه دولت را دارد که با گیرندههای عادی در دسترس مردم است در حالیکه شبکههای ماهوارهای با گیرندههای ماهواره، قابل دسترسی است آنهم با پارازیتهایی که بر آنها میاندازند؛ پس در شرایط مسابقه نیستند. آنها شبکههای خارجی هستند که با انگیزههای دیگر ایجاد شدهاند. مشکل اول ما با صدا و سیما این است که انحصاری است؛ باید مانند افغانستان و عراق بگذارند مردم رادیو و تلویزیون داشته باشند و مرکزی هم مسئول نظارت بر آنها باشد تا از چارچوب بیرون نرود. یعنی همانطور که فیلمها برای اکران، مجوز میگیرند این شبکهها هم چنین امکانی داشته باشند؛ آنوقت میتوان چنین مسابقهای را برگزار کرد اما در حال حاضر چون صدا و سیما انحصاری است اصلا رقیبی ندارد که بخواهد با آن مقایسه شود. اگر بخواهید خبری را در خانه گوش دهید ۲۰ درصد امکان ماهواره و شبکه های آن را دارید که تازه با انگیزههای دیگر ایجاد شدهاند و ۸۰ درصد امکان صدا و سیمای جمهوریاسلامی است. ما چون تصور نمیکنیم بیبیسی که شبکه ملی انگلیس است منافع کشور ما را پیگیری میکند، پس نه آن را تقبیح میکنیم و نه انتظار داریم بهدنبال منافع کشور ما باشد اما صدا و سیما را مورد نقد قرار میدهیم چون بودجهاش از مردم است و انتظار داریم که ملی عمل کند اما متاسفانه اینگونه نیست.
⭕️⭕️پس تا زمانی که انحصار از صدا وسیما گرفته نشود و شبکه دیگری وجود نداشته باشد انتظار اینکه ارتقای کیفیت صورت بگیرد (با توجه به نبود ضرورت آن)؛ بی معناست.
⭕️صدا و سیما هر کاری که دوست دارد میکند، چون رقیبی ندارد، اجازه دهند یک شبکه شاخ شکسته باشد که مقایسه کنند کدام بهتر است. مقایسهی شبکههای خارجی با صدا و سیما مقایسهی غلطی است مگر اینکه مقایسهی ملی بودن آن شبکهها در کشورشان با ملی بودن صدا و سیمای ما برای کشورمان انجام گیرد. مثل این است که بخواهیم نقش صدا و سیمای خودمان در انگلیس را بررسی کنیم .
⭕️⭕️پس این گزاره که مردم به رسانه های بیگانه بیشتر از صدا و سیما اعتماد دارند هم قابل بررسی نیست؟ البته شبکه های جهان در نظرسنجی ها با امتیاز مردم در بخش های گوناگون مثلا میزان بی طرفی رتبه بندی می شوند.
⭕️توجه کنید به جز چند شبکه بقیه شبکهها در جهان تصویرشان را به مخاطبان میفروشند؛ اینگونه نیست که هر کسی بخواهد آن را در اختیار داشته باشد. بنابراین اگر شبکهای خصوصی همچنان برقرار و فعال است؛ یعنی مردم آن را میخرند و این شبکه اقتصادی است. البته سرمایهگذار برخی شبکهها هم دولتها هستند مثلا ایراناینترنشنال، بیبیسی ، وی او ای؛ اما سایر شبکهها باید مخاطب داشتهباشند تا بتوانند کارشان را ادامه دهند. بنابراین اگر صدا و سیما بخواهد خود را محک بزند باید بودجه دولتی را قطع کرده و صرفا با فروش تصاویر، کار را ادامه دهد؛ آنزمان باید ببیند خوب عمل کرده یا خیر./عصر ما