اختصاصی انطباق- بیتا محسنی: شاید باورش سخت باشد که در گوشهای از میزهای فکر دولتی، نسخهای برای «نجات جمعیت» ایران پیچیده شود که نه تنها عقل سالم را به سخره میگیرد، بلکه در عمق خود، فریادی از درماندگی سیاسی و ناکارآمدی مدیریتی را فریاد میزند. ویدیوی کوتاهی که این روزها دستبهدست میچرخد، گزیدهای از سخنان عباس عبدی است: «بخش عمدهای از مشکل جمعیت را میتوان با مهاجرت حل کرد. از اقوامی که فارس و ترک هستند و هیچ ایرادی هم ندارد… اگر غرب امروز مهاجر نپذیرد، اقتصادش سقوط میکند. ایالات متحده سالانه ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر را از طریق لاتاری میپذیرد… اروپا هم فرقی نمیکند. روسیه هم چون شبیه ما نمیتواند مهاجر بپذیرد، دچار بحران است.». در تیتر این ویدیو که اولین بار با لوگوی سایت ۹۰ اقتصادی منتشر شده، آمده است: «بحران جمعیت را باید با پذیرش مهاجرین افغان حل کرد». یک رسانه اصلاحطلب نیز ویدیوی یک دقیقهای صحبت عبدی را با همین تیتر بازنشر داد. صحنهای دلانگیز برای کسانی که میخواهند با ژست عالمالسیاسی، عمق معضلات کشور را با یک راهکار لحظهای از پیش حلشده نشان دهند.
جای خالی تدبیر؛ پاک کردن صورت مسئله
حکایت عجیبی است که ما امروز برای رفع تنگنای اقتصادی و جمعیتی، میخواهیم «زاد و ولد افغانها» را وارد معادله کنیم! طرحی که نهتنها با اصول ملی فاصله دارد، بلکه در بلندمدت ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران را مشوش میکند. وقتی عبدی، چهره نامآشنای اصلاحطلب، نسخه تزریق جمعیت مهاجر را تجویز میکند، انگار مسئله اصلی را فراموش کردهایم که اساسا چرا ظرفیتهای داخلی خالی نگه داشته شده؟ ما بیش از یک دهه است که با «شعارهای بیپشتوانه» و «تصمیمات ضربتی» کشور را میچرخانیم؛ حالا توقع داریم جمعیتی وارداتی، مصائب بیتدبیری را پاک کند؟ حتی همان معماران طرح پذیرش هجوم جمعیتی در اتحادیه اروپا امروز از نتایج آن عقبنشینی کردهاند. البته عبدی در ادامه و در روز ۲۹ اردیبهشت، در یادداشتی در روزنامه اعتماد، تأکید که که ویدیو پخش شده از سخنان او، تقطیع شده و جان کلام او به درستی منتقل است. با این حال این نسخه تزریق جمعیتی، چیزی است که گوش مردم، پیش از این هم به آن آشنا بود.
دوپینگ جمعیتی، معلول بیتدبیری
مرز میان «قانونی» و «غیرقانونی» مهاجران از بین رفته؛ آماری درستی نداریم و انفعال در ساماندهی، باری سنگین بر دوش مردم و دولت گذاشته است. در حالی که آلمان ۲۸ شهروند افغانستانی را اخراج کرد و جهان به سمت مدیریت کنترلشده پناهجویان میرود، ما هنوز در فاز «داستان ناتمام» گیر کردهایم. پرونده «راسک» را به یاد آورید؛ دست داشتن اتباع وابسته به طالبان در حملهای تروریستی که ۱۲ مرزبان را به شهادت رساند، هرچند پنهان شد اما فراموش نشد. دو سال از قتل وحشیانهٔ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر نگذشته که تأثیرات روانیاش همچنان باقی است. تجاوز گروهی به یک نوجوان فوتبالیست و درگیری مسلحانه در مشهد که منجر به مرگ یک زن باردار و مجروح شدن سه رهگذر بیگناه شد، همه نشان میدهد که «امنیت اجتماعی» در معرض خطر است. طبیعیست که هیچیک از این موارد را به یک قوم تعمیم ندهیم، اما بیضابطهگی در ورود مهاجران هزینهای فراتر از اقتصاد بر کشور تحمیل میکند.
افزایش جمعیت با دوپینگ اتباع
بحث «آمار جمعیت» خود قصهای مجزا دارد. سازمان ملل جمعیت ایران را ۹۱ میلیون و «منابع داخلی» ۸۵ میلیون نفر اعلام کردهاند؛ اختلاف فاحشی که بیشک در احتساب مهاجران افغان تأثیرگذار بوده است. تخمینها از حضور ۸ تا ۱۵ میلیون مهاجر افغان در ایران حکایت میکنند و نرخ رشد ۲.۵ درصدی جمعیت افغانستان، نقشی کلیدی در این افزایش ایفا کرده است. کافیست نگاهی به بیمارستانهای استان فارس بیندازید: در سال ۱۴۰۱ از ۳۰۰ زایمان ثبتشده، ۲۹۷ مورد متعلق به مادران افغان بوده است. این «دوز دوپینگ جمعیتی» اگرچه آمار رسمی ندارد، اما در میدان عمل قابل مشاهده است.
وعدههای رویاییِ وزیر و جان روایت
اسکندر مومنی، وزیر کشور دولت چهاردهم، در نخستین روز کاری خود اعلام کرده بود که تا پایان سال اخراج اتباع غیرمجاز را پیگیری خواهد کرد؛ اما چه تضمینی وجود دارد دیواری که عاشقان پرش را متوقف کند؟ همزمان، وزیر آموزش و پرورش از حمایت تحصیل ۶۰۰ هزار دانشآموز افغان سخن گفت؛ پیامی واضح برای مهاجرانی که نگران آینده تحصیلی فرزندانند. این تناقض پیام به جامعه نهتنها مشکل را حل نکرد، بلکه بر پیچیدگی آن افزود.
تغییر بافت جمعیتی و یارانههای پنهان
دادههای ماهنامه میدان آزادی از تغییرات شدید در روستاهایی همچون ری، قلعهنو و کهریزک حکایت دارد؛ مناطقی که پیشتر ایرانینشین بودند و امروز به تصرف افغانها درآمدهاند. این جابهجایی جمعیتی، معضلات امنیتی و اجتماعی بههمراه داشته و حتی نماز جمعه و گردهماییهای محلی را تغییر داده است. در کنار این، هر سال حداقل پنج میلیارد دلار یارانه به اتباع خارجی اختصاص مییابد که به ارز امروز بیش از ۲۵۰ هزار میلیارد تومان میشود؛ پولی که اگر به توسعه نوزادان ایرانی یا ارتقای خدمات بهداشتی میرفت، شاید بحران جمعیت را از ریشه حل میکرد.
افغانهای متولد ایران را دریابیم
اما تلختر از همه، وضع کودکان و نوجوانانیست که در خاک ایران متولد شدهاند و هنوز بیشناسنامهاند. فرزندان مهاجرانی که برخیشان در جنگ تحمیلی از خاک ایران دفاع کردهاند، امروز برای ورود به دانشگاه دست به دامان استثناها شدهاند. آنان که در چرخه اقتصادی کشور حضور دارند اما از بیمه، آموزش و حقوق اولیه محروماند. این بیعدالتی ساختاری، بیش از آنکه به «بیگانههراسی» کمک کند، زخمهای اجتماعی را عمیقتر میکند. منطق سفت و سخت جمعیتشناسی نمیگوید «هر کس آمد، راه حل است». راهکار واقعی در اصلاح سیاستهای داخلی نهفته است: ارتقای خدمات به نوزادان و خانوادههای ایرانی، حمایت از اشتغال جوانان بیکار، ساماندهی توزیع یارانهها و بهینهسازی نظام بهداشتی-آموزشی. پذیرش محدود و کنترلشده مهاجران میتواند یاریرسان باشد، اما نسخه «ورود بیضابطه و عمومی» مصداق همان «بانک ژن ناشناخته» است که اروپا پس زده و عبدی آن را دوباره از قفسه خاکخورده بیرون کشیده است. تا زمانی که بر طبل شعارهای بینتیجه بکوبیم و آمارهای متناقض را دستمایه سیاستگذاری کنیم، درماندگی سیاسی را با ترفندهای زودگذر پنهان خواهیم کرد. ایران نیازمند جراحی عمیق ساختاری است، نه تراکم جمعیتی وارداتی. نسخۀ واقعی درون ایران نوشته شده؛ کافیست صدای خسته مردم را بشنویم و دست از پاک کردن صورت مسئله برداریم.