انطباق: بیش از یک سال از روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان گذشته و حالا پرسشهایی جدی پیش روی افکار عمومی قرار گرفته است؛ پرسشهایی که بسیاری از رأیدهندگان او از تکرارشان ابایی ندارند. کسانی که با امید به تغییر، با امید به رفع شکاف میان ملت و حاکمیت، و با امید به توقف روندهای تنشزای داخلی و خارجی پای صندوق رفتند، اکنون با کارنامهای مواجهاند که با وعدههای روزهای نخست چندان همخوان نیست.
رفع فیلتر؛ وعدهای که در عمل انکار شد
یکی از اصلیترین شعارهای انتخاباتی پزشکیان، برداشتن فیلترینگ بود؛ وعدهای که میلیونها نفر بر اساس آن تصمیم گرفتند. اما امروز معاون اجرایی او میگوید رئیسجمهور اساساً «نمیتواند» در این زمینه دستور بدهد.
این سخن برای جامعهای که ماهها به انتظار گشایش نشست، چیزی جز عقبنشینی رسمی دولت تعبیر نمیشود. اگر رئیسجمهور نمیتواند کاری کند، پس در کارزار انتخاباتی آن همه تأکید برای چه بود؟
وفاق ملی؛ از آرمان همگانی تا اجرای یکطرفه
پزشکیان قرار بود نماد گفتوگو باشد؛ کسی که شکاف عمیق مردم و حاکمیت را جدی بگیرد. اما اکنون بخش قابل توجهی از حامیان او معتقدند آنچه «وفاق» نامیده شد، تنزلیافتهترین شکلش یعنی «وفاق یکطرفه» است؛ وفاقی که بیشتر به سازش دولت با قدرتهای بالادست شباهت دارد تا تلاش برای ایجاد توازن میان صدای مردم و ساختار سیاسی.
آنچه دیده میشود سعی برای آرام کردن بالادست است نه شنیدن پاییندست.
سیاست خارجی و اقتصاد؛ روزهایی بدتر از دیروز
در سیاست خارجی، دولت با وجود شعارهای پرطمطراق درباره عقلانیت و تعامل، نتوانسته فضای تنش را کاهش دهد.
در اقتصاد نیز شاخصهای معیشتی، تورم، و رکود همچنان فشاری بیسابقه بر مردم وارد میکند؛ بدون آنکه دولت برنامهای مؤثر یا چشماندازی روشن ارائه کرده باشد.
اینها همان حوزههاییاند که رأیدهندگان انتظار داشتند پزشکیان حداقل سرعت سقوط را کم کند؛ نه اینکه صرفاً ناظری منفعل باشد.
قرار بود جلوی جنگ گرفته شود؛ چرا مسیر برعکس شد؟
مهمترین دغدغه اجتماعی در انتخابات، هراس از رفتن کشور به سمت جنگ بود. پزشکیان وعده داد مسیر تنشزدایی را باز کند.
اما تحولات میدانی و سیاسی ماههای گذشته نشان میدهد نهتنها از خطر دور نشدهایم، بلکه چند گام به آن نزدیکتر شدهایم.
پرسش مردم اکنون این است: سیاست خارجی عقلانی و مبتنی بر امنیت ملی که وعده داده بودید دقیقاً کجاست؟
کابینهای که از ابتدا محل بحث بود و هر روز بحثبرانگیزتر شد
کابینه پزشکیان از همان روز نخست با انتقادهای جدی روبهرو بود. انتظار میرفت در ادامه راه اصلاحاتی صورت گیرد؛ اما مسیر برعکس شد.
از کنار گذاشتن چهرههایی مثل ظریف و آذریجهرمی تا انتصابات عجیب و پرحاشیه، از جمله انتخاب مقامهایی، چون سُقاب اصفهانی که حتی در داخل دولت نیز اعتراضبرانگیز شد؛ همه نشاندهنده شکافی عمیق میان شعارهای انتخاباتی و عملکرد واقعی است.
رئیسجمهورِ منتقد یا رئیسجمهورِ مسئول؟
پزشکیان بارها در سخنان عمومی با لحنی تند به وضعیت موجود، فساد ساختاری و ناکارآمدیها انتقاد کرده است؛ اما منتقد بودن وظیفه اپوزیسیون است، نه مسئول اجرایی کشور.
جامعه امروز میپرسد: آقای پزشکیان! شما چه میکنید؟ غیر از فوتبال بازی کردن، دوچرخهسواری، و تکرار نقدهایی که همه مردم بهتر از شما میدانند، برنامه اجرایی شما برای کشور چه بوده و چه خواهد بود؟
مسعود پزشکیان با وعدههایی مشخص و متفاوت به صحنه آمد؛ وعدههایی که امروز بسیاری از آنها یا محقق نشدهاند یا برخلاف جهتشان حرکت شده است. دولت او اکنون بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد روشن و شفاف توضیح دهد که چرا مسیر وعدهها اینگونه منحرف شد؟ مسئولیت شخص رئیسجمهور در وضعیت فعلی چیست؟ و رأیدهندگان او قرار است چه زمانی نشانهای از تغییر واقعی ببینند؟
پزشکیان اگر میخواهد میراثی متفاوت از رؤسای جمهور پیش از خود باقی بگذارد، باید بداند زمان پاسخگویی فرا رسیده؛ زمانی که مردم با صدای بلند میگویند ما برای این وضعیت به شما رأی نداده بودیم/رویداد ۲۴





















