اختصاصی انطباق- سرویس سیاسی: علیاکبر رائفیپور، فردی که بنا به مواضع ضد صهیونیست و انقلابی که در این سالها گرفته بود با حمایت جریانات خاص صاحب منبر و بلندگو شد و با بیان حرفهای ساختارشکنانه علیه باندهای قدرت که بیشک بدون اذن نبود توانست جمعی از اقشار مختلف را به خود جذب کند و در سخنرانیهای مختلف عدهای را پای تحلیلهای آبدوغی خود میخکوب کند.
مثلا می گوید حضرت عیسی درون کرمچاله هست و از زمان عروجش تا امروز ۱ ساعت از عمرش گذشته است!
یا رائفیپور میگوید کتاب شوخیهای اهل بیت منتشر شده است و او نمیتواند برخی از شوخی های اهل بیت را بیان کند. رائفیپور می گوید: «اگر حتی خانمها هم در این جلسه نمیبودند و همه حضار پیرمردهای نود ساله بودند باز هم نمی توانستم برخی شوخیهای اهل بیت را بیان کنم».
از این قسم حرفها مانند اصفهانی سخن گفتن حضرت علی یا تحلیلهای خیالی نشانههای آرماگدونی در پرونده رائفیپور زیاد بود و هست ولی جایی توهمات این منبری ساخت دست به اوج رسید که در انتخابات سال ۱۴۰۲ مجلس ژست لیدری به خود گرفت.
او که با توجه به عملکرد مسئولان و وقایع سال ۱۴۰۱ میدانست چه استقبالی از انتخابات مجلس با وجود ردصلاحیتها خواهد شد، با همکاری جریانات حامی خود که دست کمی از او در تحلیل وقایع و حقایق ندارند، شروع به کادرسازی کرد.
با این کادرسازی برای انتخابات مجلس، گزینههایی را دور هم جمع کرد و با شعار«اینبار فرق میکند» در تصور منجی عالم بشریت وارد میدان شد تا شرق و غرب سیاست را کنار بزند و یک سری تیم در سایه را به خورد مردم دهد.
البته در این مسیر با توجه به مشارکت پایین مردم و بدنه رای جریان پنهان قدرت او و تیم حامیاش توانست عدهای را وارد مجلس کند که در نهایت نیز به او خیانت کردند و به گزینه مقابل جریان وی یعنی محمدباقر قالیباف رأی دادند.
نکتهای که در این بین بود، توهم رائفیپور و دستهای پشتپرده اش برای تصرف ریاست دومین قوه یعنی مقننه است. او و جریان مذکور با تصور اینکه قوهمجریه، صداوسیما و اکثریت نمایندگان مجلس را در اختیار داریم برای ریاست مجلس هم خیز برداشتند که بازنده اصلی رقابتهای انتخاباتی مجلس یعنی محمدباقر قالیباف که در انتخابات با آن همه حمایت چهارم شد را در صدر بهارستان جانمایی کردند تا اولین تودهنی به این توهم خودبزرگ بینی جریان مصاف بخورد.
در ادامه نیز با انتشار اسناد بانکی علیاکبر رائفیپور و اتهام پولشویی به وی و همچنین افشای واریزهای مالی به حساب کودک خردسال وحیداشتری( افشا کننده ماجرای سیسمونی دختر قالیباف) ضربه دوم را خوردند ولی ماجرا به اینجا ختم نشد.
در انتخابات هشتم تیر ریاستجمهوری نیز تمام جریان وابسته به مصاف و پایداری سعی کردند تا سعیدجلیلی را به جانشین رییسی کنند ولی تیرشان به سنگ خورد و در دور دوم نیز یعنی ۱۵ تیر ماجرا به پزشکیان ختم شد تا این جریان متوهم و قدرتطلب با سقوطی سخت به جایگاه اول در این بازی ماروپلهسیاست پرتاب شوند.
شاید بیشترین ضربه را بعد از سعید جلیلی در این چند ماهه بعد از انتخابات مجلس ۱۴۰۲ علیاکبر رائفی پور خورد و فهمید که هیچی نیست و در زمانی که لازم باشد اینگونه استفاده شده از وسط میدان عالم سیاست به گوشهای پرتاب میشود.
در این بین پامنبری های رائفی پور که خسته از بازیهای سیاسی اهالی قدرت به دنبال یک مأمن برای کوبیدن لایههای قدرت بودند و به رائفیپور پناه بردند امروز بدانند که او نیز جزیی از این بازی هاست و تکیهگاه مناسبی نیست هر چند که جزیی بسیار ناچیزتر و شکنندهتر از سایر اجزا برای همین جوانی، عمر و ایدیولوژی خود را هدر این مهره نکنند و جهانبینی خود را تغییر دهند، باشد که رستگار شوند.